روند
سکولار شدن
جامعه ایران
کاظم
ايزدی
چالش دین
و حکومت در
ایران، که
جوانههای
اولیهی خود
را در نهضت
مشروطه
نمایان کرده
و در دورهی
حکومت
رضاشاه و
محمدرضا شاه
ریشه دوانده
است. با آمدن
آیتالله
خمینی به
ایران و
نشستن در
جایگاه
یگانهی
قدرت و آلوده
شدن مذهب
شیعه به
فساد، ریا و
تزویر و...
عملکرد تأسفبار
سیواندی
ساله حکومت
ولایت مطلقهی
فقیه، به تدریج
خواست جدائی
دین از امور
حکومتی، از
پائین ریشههای
خودرا محکم
کرده است.
در مقاله
ی دیگری
زیرعنوان
"لائیسیته و
سکولاریزاسیون
و تفاوت
هایشان" این
دو مفهوم را
در حد لازم
شکافتم و
نوشتم که
لائیسیته یک
رویداد
تاریخی است
که با هدف
جدائی دین از
امور حکومتی
از قرن ۱۴ و ۱۵
یا بهتر
بگویم از عصر
روشنگری
(رونسانس)
شـکوفه زد و
در انقـلاب
فـرانسه
(۱۷٨٩) بارور
شده و با
تصویب
قانـون
لائیسیته در
فرانسه (۱٩٠۵)
و تعیین حدومرزهای
فی مابین
امور دینی و
امور حکومتی
حــاصل آن را
مردم فرانسه
برداشت کرده
اند و برخی
کشورهای
دیگر مانند
تـرکیه هم از
آن الگو
گرفتند. درحالی
که
ایدئولوژی
سکولاریزم
در پی آمد لائیسیته
مطرح شده و
محصول فکری
دانشمندان
قرن ۱٩ و به
ویژه ٢٠ است و
هدف آن حذف
موانعِ رُشد
و توسعه و
مُدرن شدن
جامعه. مذهب
را هم از این
منظر نگاه می
کند و آن را به
صورت یکی از
نهادهای
جامعه می
بیند که باید
در مُدرنیزه
کردن جامعه
نقش آفرین
باشد. پس خود
نیز باید به
روز درآید.
در این
نوشته قصد
دارم به
فرایند
پیچیده ی تفکیک
امور این
دنیائی از
امور آن
دنیائی، به
ویژه در مذهب
شیعه در
ایران بپردازم.
جرقه های
اولیه ی این
تفکیک یا
جدائی دین از امور
حکومتی در نهضت
مشروطیت و با
هدف مبارزه
با استبداد
داخلی و
استعمار خارجی
و بـرقراری
حکومت مردمی
زده شد. از این
رو، ابتدا
نگاهی گذرا
به جنبش
مشروطیت می اندازم.
به
طورخلاصه،
ناصرالدین
شاه قاجار،
قبله ی عالم،
سفر به فرنگ
را خیلی دوست
داشت و برای
نیل به این هدف
از خالی کردن
خزانه مملکت
و قرض گرفتن
از انگلیس و روس
و دادن
امتیاز به آن
ها ابائی
نداشته و حتـا
پافشاری هم
می کرده است.
شهروندان
ایرانی که از استبـداد
سیاسی،
مظالم
حکومتی و
شرایط
اقتصادی و خزانه
ی خالی و سفرهای
بی فایده ی
ناصرالین
شاه به ستوه
آمده بودند
از یک سو و
تأسیس مدرسه
ی
دارالفنون،
به ابتکار میرزا
تقی خان
فراهانی-
امیر کبیر-
صدراعظم ناصرالین
شاه در تاریخ٦دی
ماه ۱٢۳۰ با هدف
آموزش علوم و فنون
جدید و
گفتمان های
استادان
خارجی و
ایرانی این
مدرسه از
جانب دیگر
برای مردم به
ستوه آمده
دریچه ای به
سوی شنـاخت
دست آوردهای
عـلمی و تکنـولوژیکی
دنیـای غـرب
باز کرد.
گـفتـه ها و نوشته
های
روشنفکران،
ترقیخواهان
و آزادانـدیشانی
چون سید حسن
تقی زاده،
فتحعلی خان
آخوند زاده،
میــرزا
ملکم خان،
حاج زین
العابدین مراغه
ای،
عبدالرحیم
طا لبوف،
میرزا
آقاخان کرمانی،
شیخ محمد
حسین غروی
نائینی، سید
جمال الدین
اسد آبادی،
میرزا یوسف
مستشارالدوله
و دیگر
نویسندگان و
روحانیون
آزادیخواهی
که بعضاً
استاد این
مدرسه هم
بودند
شهروندان را با
تغییرات و تحولات
جهانی آن
زمان (درسطحی
که خود
فهمیده بودند
و الـزامات
جـامعه ی
اسـلامی آن
زمان اجازه
می داد) و نیز
انقـلاب
کبیر
فرانســـه
(۱۷۸٩)،
سوسیال دمکراسی
و حکومت ملی و مانند
آن آشنا کرده
و ضرورت
اتحاد برای
خاتمه دادن
به ظلم و ستمِ
حکومتِ
استبدادی و خودکامه
شاه، مشروط و مقید
کردن سلطنت
به قانون و نیز
رهائی
ازسلطه ی
خارجی، به
ویژه انگلیس
و روسیه ی
تزاری را
برای مردم
توجیه کرده و
برای نیل به
این هدف
اعتراضات
مردمی در شهرهای
عمده کشور مانند
تهران،
تبریز، گیلان،
اصفهان،
شیراز،
کرمانشاه به
راه انداخته
اند.
ناصرالدین
شاه وعده داد
شورای
مشورتی و شورای
وزیران
ایجاد کند که
نتیجه ای
نداشت. میرزا
رضای کرمانی
در۱٢
اردیبهشت ۱۲٦۸
ناصرالدین
شاه قاجار-
قبله ی عالم-
را به قتل رسانید
تا بساط نظام
استبدادی و خودکامه
برچیده شود.
پس از
کشته شدن
قبله ی عالم،
مظفر الدین
میرزا به
سلطنت نشست.
ابتدا صدارت
میرزا علی
اصغر خان
اتابک را
ابقاء کرد
ولی پس از
سفرش به اروپا
اورا عزل و عین
الدوله را به
صدراعظمی
برگـزید و
فشار بر مردم
را افزایش
داد. جنبش
مشروطه
خواهی اوج
گرفت. عین الدوله
عزل شد و میرزا
نصرالله خان
نائینی ملقب
به مشیرالدوله
که نقش
میانجی داشت
درتاریخ ۱۴مرداد
۱۲۸۵به
صدراعظمی
منصوب شد.
مشیرالدوله
زندانیان
سیاسی را
آزاد کرد و
فرمان تأسیس
مجـلس شورای
ملی را از
مظفرالدین
شــاه گرفت.
مجـلس ا ول
در۱۴مهـر
همـان سـال
گشـایش یافت.
نمایندگان
قـانون
اساسی را
تدوین و
تصویب کردند
و پیش از مرگ
مظفرالدین
شاه
(۱٢دی۱۲۸۵) به
امضای او رساندند.
پس از فوت
مظفرالدین
شاه، محمد
علی میرزا به
سلطنت می رسد
و از امضای
قانون اساسی
و متمم آن سر بازمی
زند و در٢ تیر
۱٢۸۷مجلس
شورای ملی را به
توپ می ببندد
و شماری ا ز انقلابیون
مانند ملک
المتکلمین،
میرزا جهانگیرشیرازی
و قاضی
ارداقی را در باغ
شاه اعدام می
کند. ولی
جنبشی جدید
در تبریز و به
سرکردگی
ستارخان و
باقـرخان
آغاز می شود. به
دنبال آن،
جنبش های
مردمی در شهرهای
رشت، اصفهان
و شیراز شکل
می گیرد و سرانجام
آزادیخواهان
مبارز گیلان
به سوی تهران
حرکت می کنند.
ازسوی دیگر در
اصفهان ایل
بختیاری
قیام کرده و شهراصفهان
را تصرف و به
سوی تهران
حرکت می
نماید. قوای
دولتی در تهران
شکست می خورد
و محمدعلی
شاه به سفارت
روسیه در زرگنده
پناهنده می
شود. هیئت
مدیرۀ مجلس
شورای ملی به
زرگنده می
رود و با
میدان داری
روس ها با
محمد علی شاه
جلسه می
نماید. مالاً
او را خلع می
کند و احمد
میرزا فرزند
ارشد او به
تخت می نشیند.
ازاین
زمان است که
ساختار
اجتماعی و حکومتی
ایران شکل
جدیدی به خود
می گیرد. بر پایه
ی مصوبه ی این
جلسه،
جواهرات
سلطنتی که تا به
آن زمان ملک
طلق شاه بود و
بعضاً نزد
روس ها به گرو
گذاشته شده
بود آزاد و به
خزانه ی
مملکتی
منتقل می
شود؛ مردم از رعیت
شاه به ملت
تبدیل می
شوند؛ و شأن و مقام
پادشاه از مالک
کشور به
سلطان حقوق
بگیر ملت
تنزل پیدا می
کند.
در اینجا
باید اضافه
کنم که
مخالفت برخی
از روحانیون
و پیروانشان
با مشروطه (یعنی
مشروعه
خواهان) به
سرکردگی شیخ
فضل الله
نوری و مخالفتشان
با آموزش
نوین، خلاف
شرع دانستن آموزش
دختران،
قرآن را
مخالف آزادی
بیان جلوه دادن
و...از یک سو و حمایتشان
از تداومِ بی
قانونی و
حکومت
استبدادی
شاه از جانب
دیگر نیز در بیداری
و روشنگری
شهروندان و قانونمند
کردن امور و
در نتیجه
کوتاه کردن
دست روحانیت
از امور مملکتی
و تقابل میان
شرع و عُرف
بسیار مؤثر
بوده است.
بنابراین
مشاهده می
شود که شکوفه
های تقابل تفکر
دینی در
برابر تفکر
نوین یا
تقابل میان
شرع وعُرف از
دوران
مشروطیت زده
شد. مفاهیمی
چون دولت-
ملت،
سوسیالیزم، اومنیسم،
کمونیسم،
سرمایه
داری،
دمکراسی و نظایر
آن در گفتمان
و نوشته ها و بیانیه
های
روشنفکران و آزادیخـواهان
اهل قـلم در
نشریاتی
چون"قانون"،
"اختر"، "حبل
المتین"،
"صوراسرافیل"
و بعداً
"حکمت"
(درمصرچاپ می
شد) و"پرورش" و
در بیـانیه
ها واعلامیه
ها ی انجمن های
شکل گرفته و نیز
در وعظ و خطابه
های
روحانیون و
وعاظ همـراه
یا مخا لـف
نهضت
مشـروطیت (مشروعه
خواهان)
بســط داده
شد. به تدریج و به
ویژه پس از لغـو
قرارداد
استعماری
وثوق الدوله
نخست وزیر
ایران با
انگلستان در ۲٨مرداد۱۲٩٨
، که عملاً
ایران را تحت
الحمایه ی
انگلستان
قرار می داد
بسترهای
لازم برای
تبدیل رعیت
به ملت و محدود
و مشروط و مقید
کردن امور
حکومتی به
قانون و کم
کردن نفوذ
خارجی مهیا
گردید.
اقتـدار شـاه
و تا حدی
روحـانیت
کاهش یافت و در
نتیجه نقش
مذهب در اداره
ی امور جامعه
شهری اندکی
رنگ باخت تا
این که رضا
شاه به قدرت
رسید.
در این
مقاله به
همین مجمل
بسنده می کنم.
علاقمندان
به مطالعه ی
نهضت
مشروطیت می
توانند از
جمله به
کتاب"ایدئولوژی
نهضت
مشروطیت"
فریدون آ
دمیت(۱۳٩۲) ،
"تاریخ
مشروطه
ایران" احمد
کسروی(۱۳٦۳)، "مشروطه
ی ایرانی"
ماشاالله
آجودانی(۱۳۸٦)
رجوع
نمایند(۱).
رابطه
ی دین و حکومت
در دوره ی
پهلوی اول
(عملاً از
۱٢٩٩- ۱۳٢٠ش ق)
با روی
کارآمدن
رضاخان
سردار سپه،
حکومت استبدادی
دوباره جانی
تازه و رابطه
ی بین دین و
امور حکومتی
نیز رنگ
دیگری به خود
می گیرد که در بخش
بعد به آن می
پردازم.
ولی باید
تأکید کنم که
هدف این مقاله
ارزیابی
عملکردهای
مثبت یا منفی
این دوران
نیست. قصد
دارم ازلابه
لای عملکردهای
دوران نزدیک
به ٦٠ سالۀ
حکومت پهلوی
(پدروپسر)
وهمچنین سی
واندی ساله ی
جمهوری اسلامی
زمینه هائی
که به نظرمی
رسد در روند
لائیسیته یا
سکولارشدن
جامعه ی
ایران تآثیر
برجسته ای
گذاردند
بشکافم.
درابتداً
بهتر می دانم
اشاره ای به
تحولات دوران
رضا شاه
بیندازم و
عملکرد
دوران
حکومتی اورا
در رابطه ی
دین و حکومت
بشناسم.
می دانیم
که رضا خان
سردارسپه (بعداً
رضا شاه
پهلوی) پس
ازکودتای۱٢٩٩به
قدرت رسید. او
با از میان
برداشتن
مخالفینی
چون شیخ خزعل و
صولت الدوله ی
قشقائی،
محمد تقی خان
پسیان و بسیاری
دیگر ناآرامی
ها و راهـزنی
ها را از میان
برداشت و ارتشی
منظم و مقتدر
در اشل و شرایط
آن زمان شکل
داد و لایه
بندی آن را
مُدرن و امور حکومتی
را در پایتخت
متمرکز کرد و مالاً
اقتدار و قدرت
خودرا نشان
داد. پس ازمنحل
کردن سلسله ی
قاجار و
بنیان نهادن
سلسله پهلوی
(۱۳٠۴) و به دست
گرفتن قدرت
مطلقه برای
ساخت ایرانی
متمرکز و مُدرن-
با الگوئی که
ا ز دست
آوردهای
دنیای غرب
درک می کرد-
همت گماشت.
به بیان
دیگر،
رضاشاه با
همکاری
گروهی تجدد خواه
مثل
عبدالحسین
تیمورتاش-
علی اکبرخان
داور- نصرت
الدوله
وصارم
الدوله، به
ویژه پس از
سفـر به
تـرکیه و الهام
گــرفتن
ازنظریات
مصطفی کمال
اتاترک و اجرای
قانون
لائیسیته
(جدائی دین از امور
حکومتی) در آن
کشور و همچنین
با نظام های
توتالیتر
مـوسیـولینی
در ایتالیا و عـلی
الخصوص
هیتلری در آلمان
آشنائی پیدا
کرد و به
اصلاحات
اجتماعی و
اقتصادی ای
که خود می فهمید
و مصلحت می
دیــد دست زد.
از آن جمله
اند: کاهش
قدرت و نفوذ
روحانیت از طریق
تدوین
قوانین
دادرسی
مدنی، کیفری
و تجاری و خارج
کردن امور قضا
از ید این
قشر، کشف
حجاب، مشروط
کردن پوشیدن
لباس
روحانی، ایجاد
مدارس نوین
در سطح
ابتدائی و عمومی
و اجباری
کردن آموزش و پرورش
نوین با
الگوی غربی و مالاً
تعطیل نمودن
مکتب های
قدیمی و نیز ایجاد
دانشگاه و اعزام
دانشجو به
کشورهای
غربی، ایجاد
بانک ملی،
چاپ اسکناس
به پشتوانه ی
جواهرات
سلطنتی،
ایجاد و گسترش
صنایع،
سامان دادن
به اقتصاد
مملکت و
ساماندهی
امور اداری.
رضـا شاه
با خودکامگی
و استبداد
قـدرت تصمیم
گیری آزاد را
ا ز مجلس شورای
ملی* گرفت و از این
مجلس نوپا
برای پیشبرد
اهداف خود
استفاده ی
ابزاری کرده
است. هیچ یک از موانع
و مشکلات
موجود در مسیر
ساخت ایران
مورد نظر و علاقه
اش را برنمی
تابید و بنابراین
به هدف اصلی
مشروطیت که
همانا برقراری
دمکراسی و حکومت
مردمی بود
لطمه ی
سنگینی زد،
روزنامه ها
را بست،
احزاب (حتا
حزب ترقی
جانبدارخودش)
را تعطیل کرد
و... ولی نباید
فراموش کرد
که ساختار
قبیله ای را برانداخت،
یکپارچگی
مـلی و مـلی
گرائی و روند
سکولار شدن
جامعه را
تقــویت
نمود.
رابطه
ی دین و حکومت
در دوره ی
پهلوی دوم،
محمدرضا
شاه(شهریور
۱۳٢٠ تا
انقلاب ۱۳۵۷)
دردوره ی
اقتدارگری
محمد رضا شاه
پهلوی بر ایران
سیرتحول
سکولارشدن
جامعه یا
حداقل جدائی
دین از امور حکومتی
(لائیسیته) کم
وبیش تداوم
داشت. شاه
جوان از ابتدای
به قدرت
رسیدن (٢۵
شهریور۰ ۱۳٢)
تا پیش ازکودتـای۲٨
مرداد
۱۳۳۲در واقع
نقش پادشاه
مشروطه با
گرایش به
دیکتاتوری
را ایفاء می
کند. مردم
دوباره مطرح
می شوند، شأن
اجتماعی
پیدا می کنند
و بُعد تازه
ای ازساختار
اجتماعی
هویدا می شود.
در این برهه
است که دکتر
محمد مصدق به
مردم به عنوان
صاحبان
مملکت گزارش
می دهد.
ایجـاد
مدارس مُدرن
واجباری و رایـگان
کردن آمـوزش
ابتـدائی
برای کلیــه ی
پســران و
دختـــران
در
سراسرکشور،
اعم از شهرنشین
و روستانشین
درسال۱۳٢٢؛
گسترش
دانشگاه ها؛
ملی شدن صنعت
نفت و مبارزات
مردمی به
منظورگرفتن
حق خود از بیگانه
و تقـویت
قانونمداری،
ملی گرائی و
آزادیخواهی،
رُشد
روشنفکری و
فعال شدن
احزاب
سیاسی، به
ویژه در دو
دوره ی نخست
وزیری
دکتـرمحمد
مصـدق (۱۳۳٠و۱۳۳۱تا
٢۸مرداد
۱۳۳٢)، علی
الخصوص جبهه
ی ملی(۳) و همچنین
تداوم
مهاجرت
روستا نشینان،
به ویژه
جوانان به
شهرها و...؛
توسعه ی صنعت
و شکل گرفتن
تجارت داخلی
و خارجی ا ز
جمله دست
آورد های این
دوره اند.
در همین
دوره است که
شاه با چراغ
سبز
امریکائی ها
به
دیکتاتوری و خودکامگی
متمایل می
شود.
کودتای٢۸
مرداد ۱۳۳٢ و زندانی
کردن دکتر
مصدق و یارانش،
دیگر مخالفین
و آن دسته از سران
حزب توده که
نتوانستند
کشور را ترک
کنند،
برقراری
حکومت
نظامی،
سرکوب تظاهرات
دانشجویان
در شانزده
آذر۱۳۳٢ به
هنگام ورود
نیکسون
معاون رئیس
جمهور امریکا
به تهران و دوباره
بازکردن
فضای سیاسی
در اثر
فشارجان اف
کندی رئیس
جمهور امریکا
و در نتیجه
نخست وزیر
شدن علی
امینی و مالاً
رویداد اول
بهمن۱۳۴۰
نمونه هائی
از نمایان
شدن این
تمایل در
انسانی ضعیف
النفس ودهن
بین است.
در این
برش زمانی تا
سال۱۳۴۲و تبعید
آیت الله روح
الله خمینی
به ترکیه و عراق
شاه با روحانیت
رابطه ی خوبی
دارد و با حساس
شدنشان عقب
نشینی می کند.
برای نمونه،
تدارک استقبال
از آیت الله
حاج حسین
طباطبائی
قمی(۱۳۲۲) و تن
دادن به
خواسته های
او از جمله:
لغو کشف حجاب،
انحلال
مدارس
مختلط،
تعلیم قرآن و درس
دینی(شرعیات)
در مدارس
کشور(ایضاً۱).
نخست وزیری
صدر الاشراف (۱۳۲۴)
و کمک گرفتن
از روحانیت
برای اجرای
کودتای سی
ودو و یا
دستور دادن
به عدم اجرای*
مجلس سنا، که
در قانون
مشرطیت پیش
بینی شده بود
در سال ۱۳۲٨
شمسی تشکیل
شد.
قانون
انجمن های
ایالتی و ولایتی
به دلیل
مخالفت روح
الله خمینی و برخی
دیگر
ازروحانیون،
به ویژه با
دادن حق رأی
به زنان و قسم
خوردن به یکی
از کتب
آسمانی به
جای قرآن، که
به تصویب
هیئت دولت
رسید و حکم
قانون داشت و
به استان ها
هم ابلاغ شده
بود(۱۳۴۱) و بنابراین
این قانون،
که در زمان
خود مترقی بود
و نیل به
دمکراسی و
حکومت مردم
بر مردم در سطح
کشور را
تسهیل می
کرد، به اجرا
در نیامد و
زنان ایران
نیز برای
مدتی از داشتن
حــق مســلم
شرکت در
انتخابات
محروم شدند.
در همین
محدوده ی
زمانی است که
آیت الله
خمینی و برخی
از روحانیون
دیگر برای
مقابله با
دمکراسی
خواهی و بهترشناختن
و شناساندن
تعالیم
اسلام سنتی و عملکرد
درست آن و..
،هیئت
موتـلفه ی
اسـلامی را
از سه هیئت
مسجد شیخ
علی،هیئت
اصفهانی ها و هیئت
مؤید- تشکیل
دادند ( ن. ک به:
غزت الله
نوذری- تاریخ
احزاب سیاسی
در ایران)( ۲).
باری،
اسناد نشان
می دهند که
هیئت موتلفه
بعد از تبعید
شدن آیت الله
خمینی به
عراق و به
ویژه پس از
ترورحسنعلی
منصور، نخست
وزیر وقت به
دست یکی
ازاعضای
شاخه ی
اجرائی این
هیئت- محمد
بخارائی(دربهمن۱۳۴۳)
و زندانی شدن
رهبران
مؤتلفه و نیز برخی
از روحانیون
طرفدار خمینی
و یا مخالف با
برنامه های
اصلاحی شاه
منحل شد.
از این
مقطع محمد
رضا پهلوی به
شاه خودکامه
و قدرت مطلقه (آریامهر
و بزرگ
ارتشداران)
تبدیل و
شرایط برای
پذیرش
لائیسیته و یا
عرفی شدن از
بالا تا حدی
مهیا می شود و در
برش های
زمانی خاص
بعدی شتاب می
گیرد. از جمله
پیش زمینه ها
ی این روند می
توان به موارد
زیـر نیز
اشاره کرد:
گسترش
دانشگاه ها و مراکز
آموزش عالیِ
دولتی
تقریباً
رایگان برای
کلیه ی افراد
فقیر و غنی
حائز شرایط
در کل کشور و تأسیس
و توسعـه ی
مراکز آموزش
عالی خصوصی و برقـراری
و توسعـه ی
روابط بین
دانشگاه های
معتبر ایران با
دانشگاه های
معتبر دنیا،
ایجاد و گسترش
مراکز
آموزشی
مختــلط در کلان
شهرهای کشور و
لذا توسعـه و رشد
بـرنامه های
آمــوزش
عالی برای
کلیۀ حائزین
شرایط، اعم
از زن و مرد،
شهری و روستائی؛
ایجاد بانک
مرکزی(۱۳۳٩) و گسترش
بانک ها،
دگرگونی
روابط
اقتصادی؛
افزایش ثروت
ملی و به
تدریج اجرای
برنامه های
عمرانی نظیر
لوله کشی آب
وت وسعه ی برق
شهری، ساخت
جاده های
جدید و مانند
آن؛ تقویت
شدن چنــد
آئینی
(پلولاریسم) و
بالاخره
انقــلاب به
اصطلاح سفید
شاه و ملت(۴) ا
ز بالا و به
ویژه
اصلاحات
ارضی (۱۳۴۳)،
دادن حق رأی
به زنان
(۱۷اردیبهشت۱۳۴۳)
و بسـط
مشـارکت
نسبی زنان در امور
اجتــماعی
با تصویب
قانون خدمات
اجتماعی
زنان(۱۳۴۷)؛
سهیم کردن کارگران
در سود
کارخانه ها
(۱۳۴۳و قانون
تکمیلی آن
درسال ۱۳۴۸)؛
ایجاد سپاه
دانش ا ز مشمولان
دیپله و
لیسانسیه،
سپاه بهداشت
از پزشکان
فارغ
التحصیل
مراکز آموزش
عالی و فارغ
التحصیلان
علوم
اجتماعی(۱۳۴۷)
و نیز تشکیل
سپاه ترویج و آبادانی
متشکل ا ز مشمولان
دیپلمه و مهندسین
کشاورزی
(۱۳۴٦).
مجموعۀ
این
تصمیماتی که
توسط خود شاه
گرفته شد، به
رغم آمرانه
بودن این نوع
مُدرنیزاسیون
و اثرات منفی
آن که بعداً
آشکار گردید
در بسط سطح
دانش و بینش
مردم، به
ویژه جوانان
و تشدید
مهاجرت
روستا
نشینان به
شهرهای بزرگ
و آشنـا
شدنشان با
زنـدگی شهری
و مظاهـر آن
تأثیر
چشمگیری
داشته اند. در این
دوران احزاب
به شدت محدود
و فرمایشی
شدند،
روزنامه ها
سانسور و اکثراً
از چاپ باز
ماندند،
انتشار کتاب
دچارممیزی
سخت شد و عنوان
کتاب های
منتشره
بسیار محدود
و معدود
گردید.
در نیمـه
ی دوم دهه ی۴٠
و به ویژه
نیمه ی اول
دهه ی ۱۳۵۰ با
افـزایش
چشمگیر
قیـمت نفـت و
شکوفائی
اقتصاد کشور و
پذیرش کنترل
شده ی نظام
بازار آزاد و پی
آمد های آن
موجب شده که
دین در ظاهر،
از امور حکومتی
کنارگذاشته
و تلویحاً
لائیسیته
پذیرفته شود.
ولی درعمل اسلام
سیاسی هم
رُشد کرد. از
جمله
نمودهای ظاهری
آن افزایش
پوشش اسلامی
در جامعه و به
ویژه در مراکز
آموزشی،
تبدیل برخی
از سینماها
به مسجد،
تقویت نهضت
اسلامی و
مخالفت با
حکومت از سوی
جوانان(دانشجو)
و بازاریان و روحانیون
در اشکال
گوناگون است .
در همین
دوره ی زمانی
است که
شهروندان به
ویژه جوان
ایرانی با
دنیای غرب،
زندگی غربی،
فرهنگ و تمدن
و تکنولوژی
مُدرن و مکاتب
سیاسی مانند
مارکسیسم-
لنینیسم،
مائوئیسم،
کمونیسم ،
سوسیالیسم،
سرمایه داری
و غیره بیش از
پیش آشنــا
می شوند،
مهـاجرت از روستا
به شهر و رفتن
از شهرها
برای ادامه ی
تحصیل به
خارج از کشور شدت
می گیرد. طبقه
ی متوسط شهری
و روشنفکر، به
ویژه با
گرایش چپ با
تمام
محـدودیت ها
رُشد می کند.
گروه های
سیــاسیِ چپ
ماننـد
فدائیان خلق
و گروه های
سیاسی مخالف
مبارزه ی
مسلحانه ی
چریکی
فعالیت مخفی
خود را از سرمی
گیرند.
مجاهدین خلق
به عنوان
فعالترین جریان
مذهبی
متمایل به
چپ،
فـــدائیان
اســلام و دیگـر
تشـکل های
سیاسی متأثر از
دیدگاه های
اسلامی از نوع
مهدی
بازرگان،
یداله
سحابی(نهضت
آزادی) و دیگر
اندیشمندان
دینی که در دست
آوردهای
علمی
تفسیرهای
زمان پسنــد
از دین را
جستجو می
کرده و یا با
تکیه بر علم،
دینداری
سنتی و همچنین
مارکسیسم را
به نقد و چالش
می کشیدند و یا
اشخاصی چون
عـلی
شـریعتی که
روش های
سازگاری
دیـن
اســلام، به
ویژه مذهب
شیعه با
نیازهای
امروزی
انسان دنیای
مدرن را مورد
تعمق و بحث
قرارمی
دادند، فعال
می شوند و در انقلاب
۱۳۵۷ نمود
پیدا می
کنند(۵).
روند
سکولارشدن
در حکومت
اسلامی
بالاخره،
در نگاه کلی
به جرئت می
توان گفت که
با انقلاب ۱۳۵۷و
نشستن
روحانیت
درجایگاه ی
یگانۀ قدرت و استقرار
حکومت
تمامیت خواه
دین سالاری
که با تمام
توان تلاش
کرده تا شأن
ملت را به سطح
امتِ صغیر و محتاج
به قیم و رهبر تنزول
دهد، در این
سی واندی
ساله نه تنها
نتوانسته به
اهداف خود
برسد (جزدر یک
برهه زمانی
کوتاه) بلکه
شکست خورده و به
تـدریج امت
به ملت تبدیل
شده و سکولار
شدن جامعه،
به رغم
مـوانع
ساختاری ای که
در این
مسیرایجاد
کرده اند
شتاب گرفته
است.
پدیده ای
که از ابتدا
کاملاً قابل
پیش بینی بود
وعلاوه بر
برخی
استادان و روشنفکران
برخی از علمای
شیعی مانند
آیت الله
مهدی حائری
یزدی در همان
اوائل
انقلاب و بعد
در کتاب"حکمت
وحکومت"
(لندن۱٩٩۴)٦
بدرستی اظهارمی
دارد که
مشروعیت
حکومت از آن
مردم است و حکومت
وکیل مردم و لذا
باید خواست
موکلان خود،
یعنی ملت، را برآورده
کند؛ محمد
مجتهد
شبستری از اولین
کسانی است که
تحلیل
هـرمنوتیکی
را در ادبیات
دینی در ایران
مطرح می کند.
او می
گوید:"قرآن
کتاب قانون
نیست. حضرت
محمد
قانونگذار
نبود آنچه در قرآن
ابدی است
تأکید بر
ارزش اخلاقی
درجه اول است
نه مصداق های
آن یا در جای
دیگر می گوید: "پیغمبر
جز عمل به عرف
یا تعدیل آن
انجام نداد"(۷).
این عالم
شیعی انسان
را در تشکیل
نوع حکومت
مُختار می
داند ومی
گوید انسان
قادراست با
تکیه بر عقل و فهم
و شناخت خود
حکومتی را
برای خود را
برگزیند. او
اضافه می کند
که درعصر
حاضر
مسلمانان هم می
توانند
واقعاً دمکراسی
داشته
باشند، بدون
هیچ
پیشــوند وپســوندی
ولی نمی
توانند
دمکراسی
اسلامی داشته
باشند. چرا که
فـقـه سیاسی
دوران
گـذشته
بسترعقلانی
ندارد و لذا
مجتهدان
باید
بااستفاده
از اجتهاد در شیعه
فتاوای خود
را تغییر
دهند(ایضاً۷).
مهندس
مهدی
بازرگان
نخستین نخست
وزیر جمهوری
اسلامی که او
نیزعملاً
مدتی چون ابن
خلدون یا علی
عبدالرزاق
مصری حکومت
دینی را تجربه
کرده، در گفتــاری
بلند در انجمن
اسلامی
مهندسین (اول
بهمن ۱۳۷۱)
تحت عنوان "آخرت
و خـدا، هدف
بعثت
انبیاء"(۸)
دیدگاه
جدیدی را مطرح
می کند و می
گوید هدف
دیـن ساختن
این دنیا
نیست و این
دنیا رامی
توان با
استفاده از علم،عقل
ومکاتب بشری
ساخت. به نظر
او خداوند
امور اقتصادی،
سیاسی و مدیریت
را به عهده ی
خودمان
گذارده است و لذا
بازرگان هم
حکومت دینی
را رد می کند.
همچنان که
حسین حاج فرج
دباغ-
عبدالکریم
سروش- نواندیش
و صاحب نظر دینی
که او نیز سال
ها با حکومت
ولایت مطلقه
ی فقیه همراه
و همسنگر بوده،
در وبگاه
جرس(٩)
(بازبینی شده
دراول
اسفند۱۳۸۸) ولایت
فقیه را عین
استبداد
دینی می داند
و می گوید با
این نظریه
نمی توان نظم
دمکراتیک به
وجود آورد،
هیچ کس نمی
تواند در ذیل
نظریه ی ولایت
فقیه عدالت
بورزد. چون
قدرت مطلق
فساد مطلق
است. یا در یکی
ازچندین
نامه ای که
خطاب به سید
علی خامنه ای
رهبر جمهوری
اسلامی می
نویسد ( دراول
دیماه۱۳٩٠)
می گوید:
ولایت فقیه
نه شرعاً
اعتبار دارد
و نه عقلاً و
کثیری
ازفقها با آن
مخالفند.
معهذا،
رژیم اسلامی
که به دمکراسی
اعتقادی
نداشته و ندارد،
برغم تمام
این گفته ها و ارزیابی
های
عملکردهایش
و تذکرهای
مکرر برخی
روحانیون،
جامعه
شناسان،
حقوقدانان، اقتصاددانان،
سیاست-
مداران،
مدیران،
نویسندگان و کُنشگران
سیاسی
آزادیخواه
شناخته شده، گوش
خود را بسته و با
تمام توان
تلاش می کند
دیکتاتوری
دینی را به هر
قیمتی تداوم
بخشد.
دراین
راستا،علاوه
برعلمای
دینی که
ذکرشان آمد
نواندیشان
دینی دیگری
مانند عزت
الله سحابی،
کاظم سامی، حجت
السلام محسن
کدیور و دیگران
نیز برای
بازتعریف
مذهب و رابطه
ی آن با حکومت
مردمی،
سکولاریسم و نظایرآن
کندوکاش،
تأمل، تعمق و
اظهارعقیده کرده
و بـرداشت
های خود را
مطرح کردند
که با دیدگاه
ها و نقطه
نظرات
بسیاری از سکولارها،
روشنفکران،
آزاداندیشان
و دیگر
ایـران
دوستــان کم
و بیش
همخوانی
دارد(۱۰).
ناگفته
نماند،
ایران پس از
انقلاب تحول
وسیعی را
تجربه کرده
است و فرهنگ
مردم رشد
بالائی را
دریافته است.
برای نمونه،
عنوان های
کتاب افزایش
چشمگیری
پیداکرده وق شر
روزنامه
نویس هم از
نظر کمی و کیفی
گسترش یافته
است و با این
که سانسور
همچنان گلوی
آزادی را می
فشارد ولی
روزنامه ها و مجلات
اعم از سیاسی
و اجتماعی و علمی
و خبری
جایگاه ویژه
ای را به خود
اختصاص
دادند.
تعداد
کتاب فروشی
رُشد خوبی
داشته، گرچه
هنوزشمارگان
کتاب ناچیز
است. در تولید
فیلم و سینما
گام های
مؤثری
برداشته و فیلم
سازان
ایرانی در جهان
هنر بیش از
پیش مطرح شده
اند و می
درخشند. در سد
سازی، راه
سازی و مترو
پیشرفت های
زیادی حاصل
شده است و به
طور خلاصه آن
چه که به مردم
مربوط بوده
رشد خوبی
داشته ولی
درمقابل
درسطح دولت
اشکال دو چندان
گردیده است.
حاکمیت نه
اسلامی است و نه
مردمی. نمی
توانسته با
ترقیات روز
هماهنگ شود و هرجا
که فقه را
وارد کرده
حرکت روبه
جلو را متوقف
نموده است. به
عنوان
نمونه، بهره
بانکی را که
هم اکنون
دراکثرکشورهای
غرب حداکثر٦
درصد است
به۳۵ درصد
رسانده و همین
امر سبب شده
که قیمت تمام
شده ی کالای
تولید داخلی
از بهاء
اجناس
وارداتی
فزونی بگیرد.
واردات و
توزیع
امکانات نیز
به صورت
رانتی به قشرخاصی
منحصر شده، کشاورزی
و صنعت را فلج
کرده و ایران
را از نظر
فساد در ردیف
فاسد ترین
کشورهای
جهان قرار داده
است. این
درحالی است
که مردم در
داخل گرانی و تورمی
افسار
گسیخته ای را
تحمل می
نمایند؛ در حوزه
ی سلامت و بهداشت
نیز پسرفت
زیادی حادث
شد.
بیمارستان
خصوصی از حیث تجهیزات
و متخصص در
ردیف مطلوب
ها ست ولی با کمبود
دارو و سیستم
بیمه ی
درمانی
ناکار آمد
وابتر مواجه
است.
در ورزش
که روزی
جوانان
ایرانی
قهرمان جهان
بودند با
مدیریت و سرپرستی
دولتی تیم ها
قادر نیستند
در سطح جهانی
بدرخشند. در کُشتی
با این که
قهرمانان
ایران نتایج
خوب و باور نکردنی
دارند ولی از
نظر مدیریت و هزینه
دچار مشکلند.
وضع تیم های
والیبال،
بسکتبال و فوتسال
که سرآمد
آسیا و در حد
جهانند
بسیار قابل
تأسف است.
درمورد
زنان نیز
باید
یادآورشد که
حرکت برابری
خواهانه ی
زنان ایران
از همان
ابتدای انقلاب
حماسه ای
پرشور بوده و با
این که در جامعه
مردسالار ما همیشه
نقش دوم را
ایفاء می
کرده اند و حکومت
اسلامی هم
درپی آن بوده
است که آنان
را خانه نشین
کند، با
مبارزات خود
توانسته اند
شخصیت و توان
خود را
درعرصه ی
اجتماعی،
فرهنگی،
قضائی و اقتصادی
آشکار
نمایند و از
زندان و تبعید
و توهین
سربلند و پیروز
سر برآورند و درحرکت
های دمکراسی
خواهی دنیای
امروز بدرخشند
و سرآمد
باشند.
برداشتی
که قطعاً نمی
توان آن را
تنها در جواب
ندادن فقه
اسلام سنتیِ
شیعه به
نیازهای جامعه
ی مُدرن
امروزی (۱۱) و یا
درعملکرد
نادرست نظام
ولایت مطلقه
فقیه خلاصه
کرد و بسط
چشمگیرسطح
دانش و بینش
مردم، به
ویژه جوانان
و خصوصاً
انقلاب تکنولوژی
مُدرن رسانه
ای را نادیده
انگاشت یا به
آن کم بها داد.
باری،
عملاً
سکولارشدن
جامعه، پس از وقفه
ای کوتاه در بهار
آزادی و با
تعطیلی
دانشگاه ها و مراکز
آموزش عالی و به
اصطلاح پاک
سازی گسترده
کادر تحصیل
کرده، اخراج
بسیاری ا ز کارشناسان
خُبره و کارآمد،
اعم استاد
دانشگاه و مراکز
آموزش عالی
کشور،
معلمین و دیگرکارکنان،
حبس و زندان و اعدام
بسیاری یا
وادارکردن
بخشی از روشنفکران،
نواندیشان و نویسندگان
و کُنشگران
ایران دوست
به سکوت و یا
به جلای وطن
به نوعی
تقویت گردید
و جانبداران
بیشتری، حتا
در میان
نواندیشان
دینی،
روحانیون و دست
اندرکاران
نظام، که
پاسخ
نیازهای
انسان قرن
بیست و یکم را
در فـقه شیعه
نمی یابند
پیداکرد.
به منظور
فهم بهتر
گفته ی بالا،
در ادامه ی
بحث ساختار
جامعه ی
ایران را در حدی
که این مقاله
اجازه می دهد
بازشکافی می
کنم.
بر پایه ی
آمارهای
رسمی کشور،
جـامعه ی
ایـران هنوز
جـوان است (میانگین
سنی آن۲ /۲۸)،
بیش از ۷٢
درصد
شهرنشین
اند، رشد
جمعیت از
نزدیک به ۳ درصد
در سال های
آخر حکومت
محمد رضا
پهلوی به٦ /۱
درصد کاهش و میانگین
سن ازدواج
افزایش یافت.
شواهد و قـرائن
نشان می دهد
که ازدواج
تکلیفی و دستوری
شدیـداً رنگ
باختــه و همسرگزینی
بر پایه ی
روابط عاطفی
و عشـق و
تصمیم گیری
فردی رُشد
کرده است.
جالبتر آن که
بیش از٨٠
درصد جمعیت
٦ساله و بیشتر
باسوادند و
۱٨درصد از جوانان
زن و مرد۱۷ساله
و بیشتر (۲/۱٨درصد
مرد و ۴/
۱٨درصد زن) از تحصیلات
عـالی
برخــور شده
اند و بیش پنج
میلیون نفر در
دانشگاه ها و مراکز
آموزش عالی
کشور به
تحصیل
اشتغال
دارند(۱۲)،
بیش از ۲٩
میلیون نفر، غا
لباً جوان و شهرنشین
و حتا طلبه
های حوزه های
آموزش دینی (حوزه
های علمیه)
کشور به
رسانه های
مجازی
دسترسی
دارند و
کاربرآن
هستند و قاعدتا
کم و بیش از آخرین
پیشرفت های
علمی و
تکنولوژیکی
دنیای مدرن،
اخبار و
تحولات آن با
خبر و با حق
وحقوق
شهروندی خود
می توانند
آشنا باشند.
حداقل بخش
عمده ای از اینان
دین سالاری و
پاسخ ندادن
مذهب شیعه به
خواست های این
دنیائی شان،
عملکرد
نادرست،
فسادآلود و خسارت
بار حاکمیت
در سیاست،
اقتصاد و
اموراجتماعی-
فرهنگی
جامعه را درک
کردند. علل
عقب ماندگی
شدید کشور از
دنیای
مُدرن،
نداشتن حـق و
حقـوق مدنی و
موانع رُشد و توسعه
ی جامعه را در حکومت
ایدئولوژیک
دانسته و به
احتمال زیاد
راه حل آن را هم
در دمکراتیزه
شدن جامعه و جدائی
مذهب از حکومت
می دانند و هنوز
هم ترجیح می
دهند که برای
رسیدن به
حکومت مردمی
این مبارزه
را با روش
بدون خشونت و
پارلمانی
ادامه دهند.
نمونه
های بارز این
روش گرفتن حق
و حقوق و استقرارحکومت
مردمی را در انتخابات
دوره ی هفتم
ریاست
جمهوری (۱۳۷٦)
می بینیم.
مردم، به
ویژه جوانان
با پیگیری
گفتمان های
انتخاباتی
کاندیدهای
گزینش شده،
با شرکت
حدود٨٠ درصدی
خود در انتخابات
٦٩ درصد رأی
خود را به حجت
السلام سید
محمد خاتمی،
وزیر سابق
فـرهنگ و ارشـاد
اسلامی به
صندوق ها
ریختند و اورا
در همان
مرحله ی اول
به عنوان
رئیس جمهور کشـور
برگزیدند. در این
مبارزه، سه
کاندیدای
دیگر، یعنی
رضا زواره ای
عضوحقوقدان
شورای
نگهبان،
ناطق نوری رئیس
وقت مجلس
شورای
اسلامی،
محمد محمدی
ری شهری
نماینده ی
ولی فقیه و وزیر
پیشین
اطلاعات، که
همانند سید
محمد خاتمی
از غـربال
نظارت
استصوابی
شورای
نگهبان عبور کرده
و به مبارزه ی
انتخاباتی
پرداخته
بودند توانستند
فقط ۳۱درصد
از آرأء را به
دست آورند.
مشارکت
حماسی ای که
درآن اکثریت
اشخاص حائز شرایط
، به ویژه
جوانان برای
گزینش ریاست
جمهوری کشور
به عقل، خرد و دانش
و بینش خود رجوع
کرده و با
شناخت سوابق
کاندید ها و تجزیه
و تحلیل
گفتمانشان،
بدون
وابستگی حزبی
یا سندیکائی
و یا وجود
سازمانی
آموزش دهنده
و هـدایتگر
یک نفر را
مناسب یا
مناسبتر از دیگران
دانسته و او
را به سمت
ریاست
جمهوری
برگزیدند.
این
انتخابات،
نخستین باری
بود که در بخشی
ا ز مردم
نشانه هائی
از رُشد
اندیشه و
خردِ عقل بنیاد
به منصه ی
ظهور رسید و رُشـد
فـردیت و شکاف
در سلسله
مراتبِ
روابط
خانـوادگی و رُشــد
و نمو روابـط
افقی، حتا در خانواده
های سنتی و کنشگران
مستقل به
وضوح بیشتری
نمایان
گردید.
پدیده ای
که در انتخابات
ریاست جمهوری
در سال۱۳۸٠
هم تکرار شد.
در این دوره
شورای
نگهبان
به۱٠نفر از
کل داوطلبان
ریاست
جمهوری جواز
شرکت در مبارزه
ی انتخاباتی
داد. بازهم
اکثریت
مُطلق مردم
به سید محمد
خاتمی امکان
دیگری دادند
و دوباره او
را به ریاست
جمهوری
برگزیدند،
علیرغم آن که
او در دوره ی اول
ریاست
جمهوری خوب
عمل نکرده و
نتوانسته بود
به بخش عمده
ای از خواسته
های به حق
مردم، که در شعارهای
انتخاباتی
خود نیز وعده
کرده بود
جامع عمل
بپوشاند.
این
پدیده
درخرداد۱۳٨٨
نیزبا شـکل
گـرفتن جنبش
سبـز و شرکت۸۵
درصدی مردم
در انتخابات
و رأی دادن به
سید حسین موسوی
ای که در مبارزات
انتخاباتی
خود از
قانونمداری،
دمکراسی و حـق
و حقــوق
شـهروندی
مردم دفـاع
می کرد و آن را
پایه ی اصلی
گفتمان
انتخاباتی
خـود قرار داده
بود (علیرغم
این که
درسال۱۳٦۷
نخست وزیر
بود و کشتار
بی رحمانه ی
شمار زیادی
از جوانان
دگراندیش در آن
زمان اتفاق
افتاده بود) و
مهدی کروبی
رئیس وقت مجلس
شورای
اسلامی و
محمود احمدی
نژاد بازهم
تأیید شد.
هنگامی
که نتایج این
انتخابات
اعلام شد
ورأی دهندگان
به موسوی و
مهدی کروبی
احساس کردند
که درخواندن
آراء تقلب
گستره ای
صورت گرفته و
محمود احمدی
نژاد،
کاندیدای
مورد نظر نظام
از صندوق های
رأی بیرون
آمد، به
عنوان اعتـراض
به مخـدوش
بودن
انتخابات و با
شعــار"رأی
من کو" به
خیابان ها
آمدند و تقاضایشان
را با روش
مسالمت آمیز مطرح
کردند. رژیم
اعتراض به حق
این دسته
ازمردم را
تحمل نکرد و آن
را به سختی
سرکوب نمود،
عده ای را کشت
وعده ای را هم به
زندان
انداخت.
با توجه
به این که
مردم معترض
هزینه ی
سنگینی پرداختند
و هنوز هم از
زندان و
مجازات مصون
نیستند و تقاص
خطای ناکرده
خود را پس می
دهند و
نتوانسته
اند حقشان را
بگیرند و شدیداً
سرخورده شده
اند، معهذا درانتخابات
سال۱۳٩۲با
تجربه ی گذشته
و به رغم این
که با روش
مبارزاتی
جنبش های جهان
عرب، به ویژه
مصر و تونس و سوریه
آشنا بودند
حماسه
آفریدند و درهمان
مرحله ی نخست
رأی گیری از میان
۸
کانـدیـدای
عبور کرده از غربال
نظارت
استصوابی
شورای
نگهبان به
وعده های
انتخاباتی
حجت السلام
حس[حسن]
فریدون ملقب
به روحانی
اعتماد کرده
و به او رأی
دادند و او را
درهمان
مرحله ی اول
به ریاست
جمهوری کشور انتخاب
کردند.
این
پدیده هائی
که در ایران
رخ داده است،
مانند بسط
سطح دانش و بینش
زنان و مردان
و رُشد
خردِعقلی،
تغییر
الگوهای
رفتـاری به ویژه
جـوانان،
رشد فـردیت و مادی
نگری، ظهور روشنفکران
و کنشگران
سیاسی
مستقل،
تغییر ذهنیت
مذهبی مردم
با نمودهای
ظاهری مانند
تقاضای لغو
قوانین
تبعیض
جنسیتی با یک
میلیون امضا،
افزایش چشم
گیر ازدواج
های مبتنی بر روابط
عاطفی- عشقی،
رُشد آتئیسم
و یا تغییر
دین و کاهش
باورهای
مذهبی مردم،
رُشد و نمو
این نگاه که
حکومت دینی
با دمکراسی
سازگاری
ندارد و با
درآمیختن
دین و سیاست
بی حرمتی به
دین و سبب از
بین رفتن
قدیسیت آن می
شود و....
همه و همه
ی این ها نوید
بخش است.
شواهد و قرائن
نشان می دهند
که زنان و مردان
تحصیلکرده و آشنا
با حـق و حقـوقشان
با وجود تمام
ناملایمت،
محـدویت ها و تحمل
فشارهای
رژیم متکی
بــر
ایدئولوژی
مذهبی که قصد
دارد به هر بهائی
به حکومت خود
تداوم بخشد،
باز هم خشونت
را تقبیح می
کنند و به
مبارزه ی
پارلمانی
روی می آورند
و رأی خود را
به نفع حجت
السلام حسن
روحانی به صدوق
ها می ریزند.
این پدیده
را نمودی از رُشد
و نمو درایت و اقتدار
جمعی می دانم
که رشد فردیت
و مدنیت را در جامعه
ما نمایان می
کند و مبین آن
است که سنت ها
و هنجارهای
اجتماعی و ارزش
های مسلط ِ
بازدارنده ی
رشد و توسعه ی
جامعه رنگ
باخته اند.
نشانه هائی
از اندیشه
ورزی، عقل
مداری، فردگرائی
و این دنیا
باوری
درعملکردهای
این جامعه ی
جوان کاملاً
مشاهده می
شود. هنجارها
و ارزش هائی
نظیر متکی به
غیر بودن، به
دنبال ناجی
گشتن و یا
اعتقاد به
قضا و قدر،
تقدیر و سرنوشت
داشتن در حال
دگرگون شدن
است.
شواهد و قرائن
مبین آنند که
جامعه ی
جوانِ
ایران، به ویژه
لایۀ متوسط و تحصیل
کرده آن که
بیشترین
نسبت
بیکاران
پنهان و آشکار
کشور را هم
شکل می دهد و
شدیداً تحت
فشار تأمین
معاش است، از
درون در جهت
ملی گرائی و تفکیک
دین سیاسی از امور
حکومتی و
سکولار شدن
پیش می رود،
به ویژه آن که
همان طور که
نوشته شد
برخی ازپایه
های اصلی
مذهب هم ترک
برداشته و یا
شکاف آن
بازتر شده
است و باورهای
مذهبی مردم ، به
خصوص جوانان
روبه کاستی
گرائیده است.
سخن
پایانی
برپایه ی
آن چه گذشت
عملاً چالش
دین و حکومت
در ایران، که
جوانه های
اولیه ی خود
را در نهضت
مشروط
نمایان کرده
و در دوره ی
حکومت رضا
شاه و محمد
رضا شاه ریشه
دوانده است.
با آمدن آیت
الله خمینی
به
ایران(درسال
۱۳۵۷) و نشستن
در جایگاه ی
یگانه ی قدرت
و آلوده شدن
مذهب شیعه به
فساد، ریا و تزویر
و نیز اولویت
دادن به
مصلحت نظام
در برابر حتا
احکام
توحیدی، که
از ارکان
اسلام است و به
طور خلاصه عملکرد
تأسف بار سی
واندی ساله
حکومت ولایت
مطلقه ی فقیه
و به ویژه در
دوران هشت
ساله ی ریاست
جمهوری احمدی
نژاد به
تدریج این
خواست جدائی
دین از امور حکومتی
از پائین
ریشه های خود
را محکم کرده
است.
پدیده
هائی که در این
مدت سی واندی
ساله در ایران
روی داده
اند، آن هم در عصرانقلاب
الکترنیکی،
همان طور که
بیان شد ارزش
های مسلط
جامعه،
هنجارهای اجتماعی
و الگوهای
رفتاری و
روابط
اجتماعی
لااقل بخش عمده
ای از مردم را
تغییر داده،
خود باوری،
خرد عقلی و عقل
مداری و اتکا
به نفسشان را
فزونی
بخشیده،
قدرت و اقتــدار
جمعی به وجود
آورده،
تقــابل بین
انـدیشه
اسلام
حکومتی و تـجدد
خواهی را به
نفع دومی
شتاب
بخشیده، ظهور
و رُشد
روشنفکران و کُنشگران
سیاسیِ
مستقل و آزاد
را تسریع
کرده اند.
همه وهمه
ی این ها به
علاوه ی
فشارهای
جانکاه اقتصادی
و افزایش
شدید شکا ف
طبقاتی
درجـامعه،
بستـه نـگهداشتن
فضای سیاسی،
ایران را در
سطح جهانی
منزوی کردن و نبود
آزادی های
مشروع از یک
سـو و بسط
چشمگیرسطح
دانش و بینش
مردم،
انقلاب
الکترونیکی
و سرعت گرفتن
شگـفت انگیز
چرخش
رویدادهای
جهانی از جانب
دیگر نه تنها
به فرایند
عرفی
شدن(لائیسیته)
در جامعه ی
ایران شتاب
بخشیده بلکه
نقش دین و
نهادهای
دینی را
شدیداً به چالش
کشیده است.
این
وضعیت
درسال۱۳۸۲
عده ای ا ز روشنفکران
مستقل و
نواندیشان
دینی و تجدد
خواه را بر آن
داشت تا در ضرورت
قانونمداری
و برابری
آحـاد ملت
اعم از زن مرد
در برابر قانـون،
بی طرفی دولت
و دیگر
نهادهای
حکومتی،
آزادی عقیده
و بیان،
آزادی
مطبوعات و سایر
رسانه های
جمعی، آزادی
وجدان و مذهب
منشوری تهیه
نمایند(۱۳). برحق
زندگی، حق
آزادی، حق
امنیت، حـق
رشد، حـق
سعادتمند
شدن و حـق
ایفای نقش
شهروندی در امور
جامعه ی خود
پای فشارند.
استقرار حکومت
دمکراتیک و لائیک
یا عرفی که
مشروعیت
خودرا از مردم
بگیرد را
اجتناب
ناپذیر
بدانند. راه
رسیدن به
ایـن
خـواسته ها
را هـم در مذهب
شیعه و با مدد
گـرفتن از مفاهیمی
چون پویا
بودن فقه
شیعه، وجود
اجتهاد،
تقدم عقـل بر نقـل،
تقدم مصالح
دنیوی بر ضرورت
اجرای احکام
شریعت و مانند
آن به جویند و آن
را عملی و قـابـل
وصول بدانند.
مجتهد
شبستری می
گوید، فقه
سیاسی گذشته
بسترعقلانی
خودرا ازدست
داده است. او
به مجتهـدان توصیه
می کند که
امروز باید
در فتـاوای
گذشته، که از
نگاه امروزی
مبتنی بر تبعیض
است تجدید
نظر کنند و
اضافه می کند
که اجتهاد
راه این
بازنگری را
باز گذاشته
است. یا در جای
دیگری می
گوید:
"دمکراسی
مردم سالار یعنی
اصالت دادن
به اراده ی
انسان در برابر
اراده ی
خداوند.
مسلمانان می
توانند دمکراسی
بدون هیچ
پیشوند و پسوندی
داشته
باشند" (ر.ک
به:۷ ).
درخاتمه
به نظرمی رسد
که با فـرو
ریختن تـوهُم
آرمان های انقلاب
و برقرار نشدن
عدالت
اجتماعی و شـک
و تردیدهای
فزاینده در
امکان تداوم
حکومت خداسالار
در ایران،
کاهش مشهود
باورهای
مذهبیِ به
ویژه جوانان
تحصیل کرده،
دین گریزی
برخی و باز تعریف
ذهنیت مذهبی
گروهی دیگر،
کاهش مشروعیت
و اعتباراجتماعی
نقش ها و نهادهای
دینی، که به
قول استیو
بروس جامعه
شناس
معروف(۱۴) از
شاخص های
بارز
سکولارشدن
جامعه به
حساب می آیند و
همچنین بسط
گسترده ی سطح
دانش و بینش
مردم ایران،
رُشد خردِ عقـلی
و اقتـدارِ
جمعی ای که در
انتخـابـات
های گوناگون
به نمایش
گـذارده و نشان
داده اند که
امت صغیری
نیستند تا به
رهبر و قیم
نیازداشته
باشد. همچنین
گرایشی که در سال
های اخیر در
بهره گیری هر
چه بیشتر از
متخصصان در مدیریت
بخش های
اقتصادی،
اجتماعی،
سیاسی و فرهنگی
جامعه
نمودار شده -
پدیده ای که
کارل اشمیت،
پدر
سکولاریزاسیون،
آن را از شاخص
های اصلی
سکولارشدن
جامعه می
داند(۱۵) را در نظر
بگیریم
مشاهده می
کنیم که
جامعه ی
ایران در مسیر
سکولارشدن
با شتاب به
پیش می رود،
منتها درجاده
ی ناهموار و
پر پیچ و خم و زمان
بر.
نکته ی
پایانی این
که
سکولاریزاسیون
ضرورتاً
دمکراتیزاسیون
جامعه را با
خود نمی آورد.
پدیده غامض
تر از این است و
بحث مفصلی را می
طلبد، آن هم
در ایرانِ
ثروتمندِ
بستر کرده بر روی
منابع نفت و گاز
و با وجود
حکومت مطلقه
ی فقیه. آن چه
مسلم است اینکه
سکولاریزاسیون
و دمکراتیزاسیون
در یکدیگر
اندر کنش
دارند.
سکولار شدن
جامعه
دمکراتیزه
شدن آن را تسریع
می کند و می
تواند به دنبال
خود هم داشته
باشد.
کتابنامه
۱-فریدون
آدمیت.
ایدئولوژی
نهضت
مشروطیت، تهران۱۳٩٢؛
اندیشه های
میرزا آقا
خان کرمانی. تهران۱۳۴٦؛
-
احمد کسروی
تاریخ
مشروطه
ایران،
تهران ۱۳٦۳؛
تاریخ هجده
ساله
آذربایجان.
۱۳٦۴
-
ماشاءالله
آجودانی.
مشروطه ی
ایرانی،
تهران ۱۳۸٦
وخاطرات
شیخ ابراهیم
زنجانی. به
اهتمام
غلامحسین
میزا صالح
تهران ۱۳٨۰
-
خاطرات دکتر
مهدی حا ئری
یزدی- تهران
۱۳٨۱
-
واقعه ی مسجد
گوهرشاد،علی
اشرف فتحی-
تورجان-
تهران۱۳٨٨
-
جمشید بهنام.
ایرانیان
واندیشه ی
تجدد. فرزان
روز۱۳۷۵
٢-
عزت الله
نوذری ،
تاریخ احزاب
سیاسی در
ایران،
شیراز۱۳٨۰؛
اسدالله
بادامچیان: آشنائی
با جمعیت
موتلفه
اسلامی،
تهران۱۳٨۸ . تاریخ
شفاهی هیئت
موتلفه
اسلامی مرکز
اسناد انقلاب
اسلامی ،
تهران ۱۳۸٦.
مدني،
سيدجلال¬الدين؛
تاريخ سياسي
معاصر ايران،
قم، دفتر
انتشارات
اسلامي، 1361
۳-جبهه
ملی ایران-
سایت تاریخ
ایران ،٢۱
آبان۱۳٩٢
۴-انقلاب
سفید شاه و
ملت، محمد
رضا پهلوی-
نهران۱۳۴۳.
۵-
نظام
پیشنهادی
برای آینده ی
ایران. طرح
پیشنهادی
مجامع
اسلامی
ایرانیان؛
برای
مطالعه
یبیشتر رجوع
کنید به
:سکولاریزم از
نظر تاعمل
نوشته ی محمد
برقعی – نشر
قطره، سال۱۳۸۲
تهران ؛
شیدان وثیق ،
لائیسیته
چیست؟ و نقدی
بر نظریه
پردازی های
ایرانی در
باره
لائیسیته و
سکولاریسم، نشر
اختران، چاپ
دوم۱۳۸۷
-
حسن یوسفی
اشکوری ، خرد
در ضیافت
دین،قصیده،
چاپ
سوم،سال۱۳۸۰
-
محسن کدیور:
حق الناس
اسلام و حقوق
بشر،کویر،
چاپ اول ۱۳۸۷
-
محسن کدیور:
دین وسکولاریسم.
ماهنامه چشم
انداز شماره
۳۲سال۱۳٨۴
٦-
مهدی حا ئری
یزدی. کتاب
حکمت وحکومت
.لندن۱٩٩۴
۷-
جرس- جنبش
سبز.۲
بهمن۱۳٩۲قرآن
کتاب قانون نیست؛
-
محمد مجتهد
شبستری. سنت
وسکولاریسم
، نشر صراط .
۱۳۸۱
-
محمد مجتهد
شبستری.
تألماتی بر
قرائت
انسانی از
دین. طرح نو
۱۳۸۳
-
محمد مجتهد
شبستری
.مقاله در
بنیاد
مطالعات ایرانی،
ویژه
یکصدمین سال
انقلاب
مشروطیت۴.۳
شماره – سال
۱۳٩۲
-
محمد مجتهد
شبستری،عبدالکریم
سروش، مصطفی ملکیان،
محسن
کدیور،سنت
وسکولاریسم.
صراط،سال
۱۳۸۱
-
مجتهد
شبستری ،
ایمان و
آزادی،طرح
نو،چاپ اول
سال۱۳۷٦؛
حجاریان
سعید از شاهد
قدسی تا شاهد
بازاری(عرفی
شدن دین در
سپهر
سیاست)،طرح
نو سال۱۳۸۰ ؛
شبستری محمد
، قرائت
انسانی از
دین، طرح نو،
چاپ دوم سال۱۳۸۴
۸-
مهدی
بازرگان
.آخرت وخدا
هدف بعثت
انبیاء. انجمن
اسلامی
مهندسین.۱۳۷۲
٩-
گفتارهایی
از
عبدالکریم
سروش : سنت و
سکولاریسم،
تهران. موسسه
فرهنگی صراط.
۱۳۸۱
-
نامه ی
۱٩شهریور۱۳۸۸
ونیر اول
اسفند۱۳٩۰
به آیت الله
سید علی
خامنه ای؛
-
مصاحبه
باوبگاه
جرس(بازبینی
شدهدر
اسفند۱۳۸۸ )؛
-
مدارا
ومدیریت.
صراط۱۳۷٦
-قبض
وبسط تئوریک
شریعت.
صراط۱۳۸۲
۱۰-
روشنفکران
وروند
سکولاریزاسین
جامعه ایران-
فرهاد خسرو
خاور، سعید
پیوندی و
محسن متقی-
مقاله ی
بلند؛
-
مهرداد
مشایخی. آهنگ
شتابان
سکولاریزاسیون
در ایران.
-Two Types of Secularization, The Iranian Case, farhad
Khosrokhavar- Worgs of Difference , Edited by Said Amir Arjomand. Sage2013.
۱۱-
سخنرانی معاون
اول رئیس قوه
قضائیه در
همایش
سازمان بسیج
حقوقدانان
ایران
درتاریخ۲٨
آذر۱۳٩۲ در باره
ی ۲٠هزار
سئوال فقهی
بی پاسخ.
۱۲-
نتایج
سرشماری
عمومی نفوس
ومسکن۱۳۸۵-۱۳٩٠
وسایر اسناد
ومداک منتشر
شده ی مرکز
آمار ایران
ونیز گزارش
ملی آموزش
عالی ایران.
۱۳-
نظام پیشنهادی
برای آینده
ایران. طرح
پیشنهادی
مجامع اسلامی
ایرانیان.۱۲
اردیبهشت۱۳۸۲
-14Steve Bruce. Secularization in the West. 2002. Oxford.
Bruce,
S. 'Studying religious change through replication: some methodological
issues'. Method & theory in the study of religion 2012, .vol 24, no. 2,
pp. 1-17.
15- Carl Schmitt. Théologie Politique, Gallimard 1988
سایر
منابع و مأخذ
فارسی
•
بروس، استیو
(۱۳۸۷) مدلِ
سکولار شدنِ
غرب، ترجمه
محمدمسعود
سعیدی،
تهران: گام نو.
•
بیات،
عبدالرسول( )
فرهنگ واژهها:
درآمدی بر
مکاتب و اندیشههای
معاصر
•
تامپسون،
کنت، (۱۳۸۱)،
«دین و دنیوی
شدن»، در دین و
ساختار
اجتماعی، کنت
تامپسون و
دیگران،
ترجمهعلی
غلامپور و
حسن محدثی،
تهران:
انتشارات
کویر.
•
خسروپناه،
عبدالحسین(۱۳۷۸)
کلام جدید،
قم: نشر
مرکزمطالعات
حوزه علمیه..
•
محدثی،
حسن(۱۳۹۱)«انحصارزدایی
از این در
جهان مدرن:
لزوم تشکیک
در تز مسالهدار
سکولاریزاسیون»
مجله
مهرنامه،
شماره ۷۴٫
•
موحد،
مجید(۱۳۸۵)«
الهیات
فمینیستی و
دنیوی شدن»
مجله اندیشه
دینی، شماره
۲۰،
صص۸۱-۱۰۶٫
•
هوردون،
ویلیام(۱۳۶۸)
راهنمای
الهیات
پروتستان،
ترجمه طاووس
میکائیلیان،
تهران: علمی
فرهنگی.
•
ویلهم، ژان پل،
(۱۳۷۷)، جامعهشناسی
ادیان،
ترجمه
عبدالکریم
گواهی،
تهران: مؤسسه
فرهنگی
انتشاراتی،
تبیان.
•
الیاده،
میرچا( ۱۳۷۴)
فرهنگ و دین:
برگزیده
مقالات
دائرةالمعارف
دین، هیأت
مترجمان،
زیر نظر
بهأالدین
خرمشاهی.
•
یوسفزاده،
حسن( ۱۳۸۸)
«نگاهی به
تحول آرای
پیتربرگر
درباره سکولاریسم»،
مجله معرفت
فرهنگی-
اجتماعی،
شماره اول،
صص ۱۴۵-۱۷۸٫
•
یوسفزاده،
حسن(۱۳۸۵)
«پیامدهای
فمینیسم در
خانواده
غربی»،مطالعات
راهبردی
زنان، شماره
۳۲، صص۸۱-۱۲۷٫
•
یزدانی،
عباس(۱۳۸۹)«رابطه
بین دین و
مدرنیته:سازگاری
یا تعارض؟»،
مجله الهیات
تطبیقی، سال
اول، شماره۳،صص
۱۰۳-۱۲۰٫
منبع: گویا
_____________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست
و اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای هیئت
تحریریۀ نشریه محفوظ
است.
|