۱۳ آبان ۱۳۹۲
دیدگاه
تعارض
آشکار در
آخرین مواضع
ضد آمریکایی
خامنهای
حسین
علیزاده
آیتالله
خامنهای پس
از غیبتی سه
هفتهای (که
میتواند
غیبتی عمدی
برای
ارزیابی
مذاکرات هستهای
تفسیر شود)،
به مناسبت
سیزده آبان،
سالروز
اشغال سفارت امریکا،
جمعی را به
حضور پذیرفت
و سخنان تندی در
وصف بیاعتمادی
به آمریکا و
اینکه «آمریکا
هیچ غلطی نمیتواند
بکند» بیان
داشت.
این قبیل
سخنان به
وفور از
خامنهای
شنیده شده،
اما آنچه
گفته اخیر او
را از مواضع
پیشین
متفاوت میسازد،
آن است که وی
به کرات از
گفتگوی تیم
هستهای
ایران با ۱+۵ (از
جمله امریکا) دفاع
کرد و موکداً
گفت: اینها (تیم
مذاکرات
هستهای) فرزندان
انقلاب و
مأموران
جمهوری
اسلامی
هستند که با
تلاش فراوان
در حال انجام
دادن
مأموریت سخت
میباشند و
کسی نباید
آنها را مورد
توهین قرار
دهد یا
سازشکار
بداند.
خامنهای
آمریکا
با
مقایسهای
ساده بین این
دو موضع در یک
سخنرانی،
پرسش این است
که آیا رهبر
جمهوری
اسلامی دچار
تناقضگویی
نشده است؟
اگر آمریکا
نمیتواند
غلطی نمیتواند
بکند، پس
ورود در
مذاکراتی که
به منظور درخواست
رفع تحریمهاست،
چه لزومی
دارد؟
چرا
خامنهای با
وجود بدبینی
به آمریکا و
اصرار به
اقتدار
جمهوری
اسلامی، جواز
نرمش یا به
تعبیر خودش
نرمش قهرمانانه
را در سیاست
خارجی صادر
کرده است؟
برای
ارزیابی
تناقضگویی
آشکار خامنهای
نگاهی
به رئوس
سخنان او میاندازیم.
خامنهای:
ترسیم نفرت
از آمریکا؛
ترسیم
اقتدار از
نظام
آنچه
پرسش فوق را
برجسته میکند،
زمانی
نمایان میشود
که درتحلیل
محتوای
سخنان خامنهای
زوایای
متعارض
گفتار او را
دریابیم. این
زوایای
متعارض
برگرفته از
سخنان او
عبارتند از:
الف) ترسیم
نفرت از
امریکا
در این
سخنرانی
خامنهای به
تفصیل
موجبات نفرت
از آمریکا بر
میشمرد از
جمله با:
- یادآوری
تحمیل
قرارداد
کاپیتالاسیون
بر ایران
- تاکید
بر فعالیت
جاسوسی
سفارت
امریکا
- تاکید
بر مستکبر
بودن امریکا
به عنوان یک
کشور زورگو
- یادآوری
سرنگون کردن
هواپیمایی
مسافربری ایران
- یادآوری
دست داشتن
امریکا در
کودتای نوژه
- یادآوری
سقوط دولت
دکتر مصدق با
کودتایی به رهبری
آمریکا
- تاکید
موکد بر
اینکه مسئله
هستهای
بهانه است (این
خطا است اگر
خیال کنیم که
دعواى
آمریکا با ما
سرِ قضیه
هستهاى
است؛ نه،
قضیهى هستهاى
بهانه است… اگر
یک روزى هم
مسئله هستهاى
حل شد – فرض
کنید جمهورى
اسلامى عقبنشینى
کرد؛ همانکه
آنها
میخواهند – خیال
نکنید مسئله
تمام خواهد
شد؛ نه، ده
بهانه دیگر
را به تدریج
پیش می کشند: چرا
شما موشک
دارید؟ چرا
هواپیماى
بدون سرنشین
دارید؟ چرا
با رژیم
صهیونیستى
بدید؟ چرا رژیم
صهیونیستى
را به رسمیّت
نمىشناسید؟
چرا از
مقاومت در
منطقه… حمایت
میکنید؟ و
چرا؟ و چرا؟ و
چرا؟)
اگر این
همه بدبینی و
بی نیازی به
آمریکا قطعی
است، چرا
خامنهای میگوید
فکر نمیکند
از مذاکرات
نتیجهای به
دست بیاید که
ملت ایران
انتظار دارد
لکن تجربهای
است.
ب) ترسیم
درماندگی
آمریکا
خامنهای
به موازات
ترسیم نفرت
از آمریکا،
این کشور را
گرفتار در
مشکلاتی میپندارد
که قدرت
تاثیرگذاری
او را کاسته
از جمله با:
- یادآوری
این جمله
معروف که
آمریکا هیچ
غلطی نمیتواند
بکند.
- یادآوری
مشکلات
آمریکا (کسی
گفت که
آمریکا
امروز وضعش
به جایى
رسیده که
دوستانش
احترامش نمیکنند،
دشمنانش از
او نمیترسند.
در این برهه اخیر
دچار مشکلات
سیاسىاند؛
دیدید
اختلافات
سیاسیون
آمریکا را بر
سر مسائل
مربوط به
بودجه
دولتشان که
موجب شد
شانزده هفده روز
دولت آمریکا
تعطیل بشود،
هشتصد هزار
کارمند را به
مرخصى
اجبارى
بفرستند؛
اینها ضعف است،
اینها
ناتوانى است. در
مسائل
اقتصادى و
مالى، امروز
دچار بزرگترین
مشکلاتند؛
مشکلات ما در
مقابل
مشکلات آنها
صفر است).
ج) ترسیم
بدبینی به
امریکا
خامنهای
پس از ترسیم
نفرت از
آمریکا و
ناچیز
پنداشتن
قدرت آن، به
تشریح
بدبینی به
مذاکرات
جاری در
پرونده هستهای
پرداخته از
جمله با:
- تاکید
بر عدم
اعتماد به آمریکا
(من اعتماد
ندارم،
خوشبین
نیستم به
مذاکره لکن
میخواهند
مذاکره
کنند،
بکنند؛ ما هم
به اذنالله
ضررى نمیکنیم)
- تاکید
بر اینکه
آمریکا از “اسرائیل
حرامزاده” خط
میگیرد (پنجه
قدرتمندان
مالى و
کمپانىهاى
صهیونیستى
بر دولت
آمریکا و
کنگره
آمریکا و
مسئولان
آمریکایى آنچنان
مسلّط است که
اینها
مجبورند
ملاحظهى
آنها را
بکنند، ما که
مجبور
نیستیم
ملاحظه
آنها را
بکنیم. ما از
روز اول
گفتیم،
امروز هم میگوییم،
بعد از این هم
خواهیم گفت: ما
رژیم
صهیونیستى
را یک رژیم
نامشروع و
حرامزاده
میدانیم)
اگر
گشایشی در
تحریمها
حاصل نشود،
قطعاً دولت
روحانی در
کوتاه مدت به
زمین خواهد
خورد و
نخواهد
توانست
منویات رهبر
مبنی بر تحقق «حماسه
اقتصادی» را
محقق سازد.
د) ترسیم
اقتدار برای
جمهوری
اسلامی
به
موازات
نادیده
انگاشتن
آمریکا و
کاستن از قدرت
مانعتراشیها
آن، خامنهای
به ترسیم
اقتدار برای
نظام خود میپردازد
از جمله با:
- تاکید
بر ظفرمندی
جمهوری
اسلامی (ما در
مواجهه با
دشمنانمان
در طول این
سالها هیچوقت
دچار
استیصال
نشدیم)
- ترسیم
انواع
توانمندی
برای نظام (امروز
جمهورى
اسلامى، هم
سلاح دارد،
هم پول دارد،
هم علم دارد،
هم فناورى
دارد، هم
قدرت ساخت
دارد، هم
اعتبار بینالمللى
دارد، هم
میلیونها
جوان آماده
به کار دارد… ما
اصلاً قابل
مقایسه با
سىسال قبل
نیستیم. اتّفاقاً
در جبهه مقابل
ما وضعیت بهعکس
است؛ آن روز
آمریکایىها
در اوج قدرت
بودند،
امروز
نیستند).
تناقضگویی
آشکار
با تحلیل
سخنان خامنهای
دانسته میشود
که وی از یک سو
اصرار میورزد
که جمهوری
اسلامی
نظامی مقتدر
و توانمند و
بینیاز به
حل مشکلاتش
با آمریکاست
و از سوی دیگر
به مخاطبان
خود میگوید
به آمریکا
بدبین است و
عقیده دارد
که آمریکا
هیچ غلطی نمیتواند
بکند. با چنین
توصیفی این
پرسش پیش میآید
که چرا خامنهای
جواز نرمش (به
تعبیر خودش
نرمش
قهرمانانه) را
در سیاست
خارجی صادر
کرده است؟
اگر این
همه «بدبینی» و «بی
نیازی» به
آمریکا قطعی
است، چرا
خامنهای در
همین
سخنرانی میگوید:
«من فکر نمیکنم
[از] این مذاکرات
آن نتیجهاى
که ملّت
ایران
انتظار
دارد، بهدست
بیاید، لکن
تجربهاى
است.» خصوصا
اینکه وی در
همین
سخنرانی
یادآور مذاکرات
بی نتیجه
گذشته در
دوران خاتمی
میشود و میگوید:
«تجربهاى که
در سال ۸۲ و ۸۳
در زمینه
تعلیق غنىسازى
انجام گرفت… فهمیدیم
که با تعلیق
غنىسازى،
امید همکارى
از طرف شرکاى
غربى مطلقاً وجود
ندارد.»
پس با
چنان تجربهای
از گذشته و با
داشتن حس بینیازی
از آمریکا،
چرا خامنهای
اجازه گشودن
گفتگو با
ایالات
متحده (نرمش
قهرمانانه) را
در سفر
روحانی به
نیویورک داد
تا متعاقب آن
اینک دور
جدیدی از
مذاکرات
هستهای
آغاز گردد؟
آیا غیر از
این است که در
این مذاکرات
باید
امتیازهای
چشمگیری داد
تا بلکه از
فشار تحریمها
اندکی کاسته
شود؟
تجربه
حوادث ۸۸
نشان داد که
کشور در
آستانه چه
انفجاری
قرار دارد. اگر
آن حوادث در
پی یک رخداد
سیاسی (تقلب
در انتخابات) صورت
گرفت، انفجار
بعدی میتواند
به بهانه
نداشتن لقمه
نانی صورت
پذیرد.
نتیجه: نرمشی
که نمیتواند
قهرمانانه
باشد
در هفتههای
اخیر با آغاز
مذاکرات
هستهای
دولت روحانی
با ۵+۱ شاهد
بودیم تیم
هستهای حسن
روحانی در
درون کشور
آماج حملات
طرفداران
رهبر قرار
گرفته تا
آنجا که بیلبوردهایی
در نکوهش
اعتماد به
آمریکا در خیابانهای
پایتخت نصب
شد. این حملات
به سیاست
خارجی
روحانی از آن
جا آغاز شد که
خامنهای
خود مکالمه
روحانی- اوباما
را «نابجا» توصیف
کرد.
اما،
واقعیتی که
به کابوس
تبدیل شده آن
است که وضعیت
بغرنج
اقتصاد
ایران در اثر
تحریمها
چنان گلوگاههای
اقتصادی
کشور (صادرات
نفت، تحریم
بانک مرکزی و..)
را فشرده که
اگر گشایشی
در تحریمها
حاصل نشود،
قطعاً دولت
روحانی در
کوتاه مدت به
زمین خواهد
خورد؛ دولتی
که نخواهد
توانست
منویات رهبر
مبنی بر تحقق «حماسه
اقتصادی» را
محقق سازد.
این شکست در
حالی خواهد
بود که تجربه
حوادث ۸۸
نشان داد که
کشور در
آستانه چه
انفجاری
قرار دارد. اگر
حوادث ۸۸ در
پی یک رخداد
سیاسی (تقلب
در انتخابات) صورت
گرفت،
انفجار بعدی
میتواند به
بهانه
نداشتن لقمه
نانی صورت
پذیرد.
این
واقعیت که
جمهوری
اسلامی در پی
تاثیرگذاری
تحریمها،
تن به
مذاکرات
هستهای
داده بر کسی
پوشیده نیست. بزرگنمایی
این واقعیت
از سوی
آمریکا چیزی
نیست که خامنهای
بتواند آن را «قهرمانانه»
ترسیم کند.
سخنان
خامنهای
گواه این
واقعیت است
که او در عین
تنفر از آمریکا
نیازمند آن
است. ابراز بینیازی
از آمریکا در
عین چراغ سبز
برای مذاکرات،
دلیل بر چیزی
نیست جز
تناقضگویی
رهبر جمهوری
اسلامی.
منبع: زمانه
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|