نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏پنجشنبه‏، 2013‏/09‏/19

29

 

پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲ ه‍.ش.

«همه‌چیز سیاسی است»

آیا سیاست پدر و مادر دارد؟

محمد مهد ی اردبیلی

امروز همه از سیاست صحبت می‌كنند، از محل كار، تاكسی و صف نانوایی گرفته تا ‌میهمانی‌ها و محافل جمعی. اما غالبا در میانه بحث‌های داغ سیاسی و اینكه «همه‌چیز سیاسی است»، این ادعا نیز به كرات به گوش می‌رسد كه «سیاست پدر و مادر ندارد». حال سوال اینجاست كه آیا واقعا سیاست پدر و مادر ندارد؟ و اصلا پدر و مادر سیاست چه كسانی هستند؟

روشن است كه فرهنگ سیاست‌هراسی یا سیاست‌گریزی در ایران پیشینه‌یی استعماری-استبدادی دارد و به نخستین دقایق تشكیل دولت (در معنای مدرن آن) بازمی‌گردد. بهترین راه برای تحقق استبداد مطلقه شاهنشاهی دخالت ندادن مردم در سازوكار قدرت، به كمك تزریق همین فرهنگ سیاست‌گریزی در اذهان است. براین اساس هر آنچه سیاسی است، مشكوك و مطرود است. همه می‌كوشند تا خود را از برچسب سیاسی بودن دور نگه دارند. شاعران، نویسندگان، هنرمندان، حتی روحانیون و دانشگاهیان، همه و همه می‌كوشند تا نشان دهند كه «سیاسی» نیستند و شعر، ادبیات، هنر، دین و علم از سیاست مستقل است و به بازی‌های سیاسی كاری ندارد. اصطلاحاتی مانند «بی‌پدر و مادر بودن سیاست»، با همین نگاه مشكوك به خود سیاست پیوند می‌خورد، این نگاه منفی را می‌توان در بار معنایی منفی واژه‌هایی همچون «سیاست‌بازی»، «سیاست‌زدگی»، «سیاسی‌كاری» و... مشاهده كرد. از سوی دیگر، به یمن حضور برخی اساتید ایده‌پرداز وطنی، این دیدگاه نیز رواج پیدا كرده است كه سیاست‌ورزی همگانی، مختص كشورهای جهان سوم است و در كشورهای پیشرفته مردم تا این حد درگیر سیاست نیستند و اصلا «دلیل پیشرفت‌شان همین است» و «آنجا هر كس سر كار خود است» و «سیاست را به سیاستمداران واگذار كرده‌اند و مردم به كار خود مشغولند.»

در نظر چنین رویكردهایی، كه صدای آنها امروزه از محافل خصوصی تا گرد‌همایی‌های تخصصی دانشگاهی، به كرات به گوش می‌رسد، جامعه آرمانی جامعه‌یی است كه در آن فقط سیاستمداران به سیاست بپردازند و باقی مردم خود را به سیاست «آلوده» نساخته و به كار خود مشغول باشند. در اینجاست كه رسالت روشنفكر رادیكال دفاع از سیاست و احیای معنای آن و حركت از نوعی «سیاسی بودن منفعلانه» با «سیاسی شدن فعالانه» است. باید تصور و تعریف نوینی از سیاست عرضه شود كه اولا آن را از قدرت (به ویژه سیاستمداران قدرت حاكم) تفكیك كند و ثانیا حضور تمام اقشار در آن و پیوند درونی آن با تمام مباحث و مسائل و موضوعات و حوزه‌ها را ضروری جلوه دهد. سیاست در عمل از تمام قیدوبندهایی كه می‌كوشند احاطه یا مصادره‌اش كنند، فراتر می‌رود؛ حتی زمانی كه از مفهوم «سیاست» سخن می‌گوییم، گویی پیشاپیش می‌دانیم كه نمی‌توان سیاست را به یك مفهوم صرف تقلیل داد. سیاست نه از حیث نظری به رشته آكادمیك علوم «سیاسی» محدود می‌شود و نه به‌لحاظ عملی به رفتار «سیاست»مداران و این یا آن «سیاست» مشخص درباره این یا آن مساله خاص. سیاست از یك حوزه، یك دانش، یك قرائت، و حتی یك تعریف فراتر می‌رود و مرزهایش بر مرزهای جهان منطبق می‌شود. اما همین‌جا باید تفكیكی گذاشت: سیاست دست‌كم به دو معنای مختلف بر انسان قابل‌حمل است؛ همه انسان‌ها به یك معنا سیاسی‌اند، چرا كه انسان، بنابه تعریف مشهور ارسطو، یك «حیوان سیاسی» است؛ این را می‌توان ناشی از اصل «سیاسی‌بودن»

(being political) جبری و پیشینی انسان دانست كه بر تمام افراد نوع انسان حمل می‌شود. اما وجه دیگری از سیاست وجود دارد كه به‌صورت‌ پیشینی بر تمام انسان‌ها حمل نمی‌شود؛ این شق ثانی، پسینی و انتخابی را می‌توان با اندكی اغماض «سیاسی‌شدن» نامید. برخلاف انفعال موجود در «سیاسی‌بودن» كه بیش از هر چیز در جهت استقرار و بازتولید «نظم حاكم» عمل می‌كند، در «سیاسی‌شدن»

(becoming political)، سوژه نه منفعل، بلكه فعال است. همه انسان‌ها، هرچند سیاسی‌«اند»، اما لزوما سیاسی «نمی‌شوند». سیاسی‌بودن، به‌نوعی، همان است كه میشل فوكو آن را «تسلیم در برابر قدرت» یا آلن بدیو «عضوی از حالت / دولت (state) بودن»، یا ژاك رانسیر «زیستن در قلمرو پلیس» می‌خوانند. به بیان دیگر همه ما زمانی كه قدرت حكومت بر ما عمل می‌كند، تا زمانی كه تحت نگاه حاكمیت قرار داریم و توسط سازوكار قدرت‌های حكومتی مدیریت می‌شویم و در نسبت با آن، جایگاه خود را به عنوان یك فرد، شهروند یا تابع بازمی‌شناسیم، یعنی از بدو تولد (یا به‌زعم آلتوسر، حتی پیش از تولد) تا لحظه مرگ، سیاسی هستیم. اما «سیاسی‌شدن» محصول مداخله سوژه است، محصول همان لحظه‌یی است كه سوژه با انتخابش خود را به مرزهای اكنونیت‌اش می‌كوبد تا نظم اشیا را براندازد. همین وجه «شدن» و صیرورت موجود در سیاست است كه موجب می‌شود مدام از تن‌دادن به تعریفی محدود‌كننده بگریزد. سیاست نه‌تنها امكانش را از همین فاصله میان «بودن» و «شدن» اخذ می‌كند، بلكه حتی خودش چیزی جز همین گستره فراگیر میان دو وجه «سیاسی ‌بودن» و «سیاسی‌شدن» نیست. با این توصیف می‌توان گفت كه در جنگ قدرت در حالی كه همه می‌كوشند خود را متولی و پدر سیاست معرفی كنند، خوشبختانه این نوع از سیاست (سیاسی شدن) است كه «پدر و مادر» و صاحبی ندارد، بلكه اتفاقا انقلابی علیه تمام كسانی است كه با اتكا به قدرت و ثروت، خود را صاحبان جهانی آن می‌دانند و با ایجاد نهادهای بین‌المللی ریز و درشت (مانند شورای امنیت) می‌كوشند تا پدر بودن خود را بر جهان توجیه و اثبات كنند. سیاست پدر و مادر ندارد، اما این نه خصلتی منفی، بلكه بزرگ‌ترین فرصت برای ما (كنارافتادگان، به حاشیه رانده‌شدگان و محكومان) است كه با تكیه بر این تعریف نوین و مردمی از سیاست و مداخله فعالانه و نقادانه در آن، سیاست را از آن خود‌سازیم. مرجع سیاست مردمان (سیاسی شدن) نه از سازوكار قدرت، بلكه از دل خود مردم می‌جوشد. این همان سیاست راستین است كه نام دیگر آن همانا «حقیقت» است.

منبع: احترام آزادی

_______________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است. 

 

 

 

صفحه‌ای که در آن قرار دارید، آرشیو سایت قدیمی نهضت مقاومت ملی ایران می‌باشد.برای دستیابی به سایت جدید به این آدرس رجوع کنید: namir.info