۱۶ مرداد ۱۳۹۲
افسانه
پیشرفت علمی
در ایران
مجید
محمدی
چند
سالی است که
مقامات
جمهوری
اسلامی برای
نشان دادن
کارایی نظام
دست به دامن
علم و پیشرفت
علمی میشوند.
رهبر جمهوری
اسلامی
معتقد است که “از
حدود ۱۲ سال
پیش، حرکتی
درخصوص
تولید علم و
نگاه مجاهدتآمیز
به کار و تلاش
علمی در کشور
آغاز شده که
این حرکت نه
تنها متوقف
نشده بلکه
سرعت آن
افزایش پیدا
کرده است (…) حتی
مراکز معتبر
اطلاعرسانی
علمی دنیا با
وجود برخی
دیدگاههای
منفی به نظام
اسلامی، به
این پیشرفت
علمی اذعان
کردهاند (…) [مطابق]
این آمارها،
رشد علمی کشور
در ۱۲
سال گذشته،
نسبت به قبل
از آن ۱۶ برابر
شده و رشد پیشرفت
علم در ایران ۱۳ برابر
متوسط دنیا
است (…) مراکز
اطلاعرسانی
علمی دنیا
تأکید دارند
که اگر رشد
پیشرفت علمی
ایران، به
همین صورت
ادامه پیدا
کند، پنج سال
دیگر، ایران
رتبه چهارم
علمی دنیا را بهدست
خواهد آورد.” (کیهان
۱۶ مرداد ۱۳۹۲)
آیتالله
خامنهای
قبلاً نیز
بارها از
پیشرفت علمی
کشور سخن
گفته بود: “امروز
افکار عمومی
ما نمیدانند
که سهم سی
ساله
جمهوری
اسلامی در
دانش، در
تحقیق، در
کمیت گسترش
دانشگاهها
در کیفیت کار
علمی در
مقالات
علمی، و در اختراعات
چقدر است.” (علی
خامنهای، ۱۳ بهمن ۱۳۸۸)
او
در سخنان
نوروزیاش
که معمولاً
معطوف است به ارائه
بیلان کار
جمهوری
اسلامی به
پیشرفت علمی
اشاره میکند:
“در حوزه آب و
محیط زیست و
سلولهای
بنیادی و
انرژی هستهای
و… کشور به
پیشرفتهای
بزرگی
توانست دست
پیدا کند.” (۱
فروردین ۱۳۹۲)
خامنهای
با اتکا بر
رشد علمی،
ایران را نه
کشوری در حال
توسعه بلکه
کشوری توسعهیافته
میداند: “کشور
عقبمانده
ایران پس از
انقلاب از
لحاظ علمی
تبدیل به یک کشور
پیشرفته شد،
چراکه ما قبل
از انقلاب
هیچ پیشرفت
علمی
نداشتیم اما
امروز مراکز
سنجش علمی
جهانی میگویند
که متوسط رشد
علمی یازده
برابر متوسط
جهانی است و
همانها میگویند
که ایران تا
سالهای
آینده و
نزدیک سال ۲۰۱۷ به
رتبه چهارم
یا پنجم علمی
دنیا دست مییابد.”
(۱۴ خرداد ۱۳۹۲)
اما
هیچیک از
واقعیات
بیرونی غیر
از ماجرای
هستهای- که
در آن مورد
نیز اطلاعات
ما دقیق نیست- ادعای
وی را تأیید
نمیکند.
تنها
معیار و
شاخصی که
مقامات
جمهوری
اسلامی برای
این پیشرفت
عرضه میکنند
رشد مقالات
ایرانیان
داخل کشور در
نشریات علمی
است. آنها بر
همین اساس
ادعا میکنند
که رشد تولید
علم (که به چاپ
مقالات
تقلیل داده
شده) در ایران
در ۱۵
سال گذشته
بیش از ۲۱۰۰ درصد و
در سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ بیش از ۱۰۰۰ درصد
بوده است (جعفر
مهراد،
پایگاه
استنادی
علوم جهان
اسلام، ۲۲ اسفند ۱۳۹۱)
گرچه
در نظر گرفتن
یک معیار
برای پیشرفت
علمی گولزننده
و رهزن است (معیارهای
دیگر
عبارتند از
سرانه
بودجه
پژوهشی، سهم
بودجه
پژوهشی در
تولید
ناخالص ملی،
تعداد
اختراعات
ثبت شده،
تعداد
پژوهشگران
حرفهای و
دانشجویان
دکترا و فوق
دکترا، سهم
دانشجویان
دوره دکترا
درجمعیت
دانشجویی) فرض
کنیم که چنین
باشد. این
مقالات به چه
حوزههایی
تعلق دارند؟
در کدام
نشریات
منتشر میشوند؟
چه کسانی
آنها را مینویسند؟
و چه تأثیری
دارند؟
دو
دنیای موازی
دنیایی
موازی و شبهآکادمیک
در کنار
دنیای
آکادمیک در
جهان امروز
وجود دارد که
علم و دانش و
نظام رتبهبندی
و ارتقای
دانشگاهی را
به کسب و کاری
پر رونق
تبدیل کرده
است. این دنیا
هم مجلات
ظاهراً
علمی، هم
کنفرانسهای
علمی، هم
انتشارات
علمی و هم ردهبندیهای
علمی و فنی
دارد. افراد
میتوانند
برای انتشار
کتاب خود نیز
هزینهها را
تقبل کنند (به
جای آنکه
ناشر به
نویسنده
سهمی از
درآمد کتاب
را بپردازد) و
تعداد
نشریات و
انتشارات
این دنیای
موازی آنقدر
زیاد شده که
افراد دیگر
بهسختی میتوانند
دنیای علمی
معتبر و غیر
معتبر را از
هم باز
شناسند.
تفاوت
این دنیا با
دنیای علمی و
دانشگاهی که
در گذشته میشناختیم
آن است که در
دنیای گذشته
و بخشی که از
آن هنوز
مشغول به کار
است ارسال چک
مبنای ورود
به نشریات و
مجامع علمی
نبود و نیست
بلکه پرداخت
حق عضویت
انجمنهای
علمی و مرور
شدن آثار توسط
همقطاران
معیار عرضه
خود در
آنهاست. دنیای
موازی که وجه
کسب و کاری آن
غلبه دارد به
دلیل سهلالوصولتر
و انجام سریعتر
کارها دارد
بهتدریج
قدرت و گسترش
بیشتری پیدا
میکند.
بخش
قابل توجهی
از تولید
مقالات در
ایران برای
ارتقای
دانشگاهی
است و کسانی که
میخواهند
ارتقا پیدا
کنند (در مدت
محدودی که در
اختیار
دارند) اغلب
حاضرند برای
پیشرفت
کارشان
هزینه هم بپردازند.
در کشوری که
میزان قابل
توجهی از
رسالههای
فوقلیسانس
و دکترا با
پرداخت حقالزحمه
نوشته میشوند
(نگاه کنید به
تبلیغات
مربوطه در
مطبوعات داخل
کشور) چندان
غریب نیست که
برای انتشار
مقاله در نشریات
خارجی نیز به
همین
نشریاتی که
به ازای دریافت
پول مقالات
را به چاپ میرسانند
رجوع کنند. به
گفته
مقامات
وزارت علوم “بسیاری
از نشریاتی که
افراد
مقالات خود
را برای چاپ
به آنها ارسال
میکنند از
پایینترین
نشریات کشور
نیز رتبه
پایینتری
به لحاظ علمی
دریافت میکنند
(…) بسیاری از
این نشریات،
وجود خارجی
ندارند و تنها
برای کسب
درآمد سایتهای
کاذبی را به
اسم نشریات
علمی راهاندازی
کردهاند.” (مدیرکل
دفتر سیاستگذاری
و برنامهریزی
امور پژوهشی
وزارت علوم،
ایسنا ۲۶ تیر ۱۳۹۲)
حتی
از داخل کشور
برای نوشتن
مقاله به اسم
آنان به زبان
انگلیسی
پیشنهادهایی
به ایرانیان دانشگاهی
خارج کشور میرسد.
حکومت
نیز برای
نمایش
ارتقای علمی
خود به اعداد
و ارقام
بیشتر نیاز
دارد و از این
جهت هیچگونه
ارزیابیای
در مجلات
مورد اشاره
در کارنامهیهای
اساتیدی که
ارتقای شغلی
میکنند
اعمال نمیکند.
این مجلات به
گزارش
نیوییورک
تایمز (۸ آوریل ۲۰۱۳)
در
باب هزینه
داشتن انتشار
مقاله نخست
چیزی به
مؤلفان نمیگویند
و تنها پس از
دریافت مطلب
به آنها میگویند
که باید برای
انتشار مطلب
خود هزینه بپردازند.
بنا گفته
جفری بیل،
کتابدار
دانشگاه
کلرادو،
امروز حدود ۴۰۰۰ مجله
علمی از این
نوع وجود
دارد و آنها ۲۵ درصد
از نشریات
علمی را به خود
اختصاص میدهند.
(همانجا)
نویسنده
این مطلب از
حوزههای
غیر علوم
انسانی (غیر
از مهندسی
برق و
الکترونیک
که در آن مدرک کارشناسی
گرفته) اطلاع
دقیقی ندارد
و نمیتواند
در مورد آنها
مورد به مورد
داوری کند اما
در حوزه
علوم انسانی
در نشریات
معتبر علمی
اثر چندانی
از
نویسندگان و
محققان داخل ایران
نیست و
احتمالاً
آنچه از آنها
منتشر میشود
به همان
دنیای موازی
تعلق دارد. به
نظر میآید
که تجارت با
دانش در
ایران به یک
روند عادی
تبدیل شده
است.
سطح
ظرفیتهای
علمی کشور
اگر
به گزارش “دانش
ایران در سطح
بین المللی، ۲۰۰۰”
که
توسط مرکز
اطلاعات و
مدارک علمی
ایران تهیه
شده نگاه
کنیم در دورهای
که قرار بر
آمارسازی و
اغراق بر
تولیدات علمی
و نیز تشویق
افراد به
انتشار در هر
سطح و به هر
روشی نبوده
آمارها با
سطح تواناییهای
علمی و آزمایشگاهها
و ظرفیت هیئت
علمی
دانشگاهها
همخوانی بیشتری
دارد. تعداد
مقالات علمی
منتشره بر
اساس این
گزارش ۱۳۹۰ مقاله
است که با
تعداد اعضای
هیئت علمی در
سطوح بالاتر
علمی در آن
سالها،
میزان فشار
آموزشی بر
آنها و ظرفیتهای
کشور
همخوانی
دارد. توزیع
رشتهها (۵۲ درصد علوم
پایه و ۲۰ درصد
فنی و مهندسی)،
میزان مقالات
در هر نشریه (عمدتاً
یک مقاله در
هر نشریه)،
میزان
استنادها به
مقالهها (۱۸۹۸ مورد) و
ضریب
استفاده (۱.۳۷) نیز
قابل قبول به
نظر میرسد.
در
دوره احمدی
نژاد آمار
مقالات علمی
نیز همانند
دیگر
آمارهای
پیشرفت رشد
بادکنکی
پیدا کرد. بنا
به اعلام مقامات
رسمی آمار
افزایش
تولید علم (مقالات)
از ۶۸۸۳ مقاله در
سال ۱۳۸۵ به ۲۷ هزار ۲۸۹ مقاله
در سال ۲۰۱۱ رسید. (جعفر
مهراد،
خبرنامه
دانشجویان
ایران، ۱۷ بهمن ۱۳۹۱)
آنها
هیچ توضیحی
برای این رشد ۵۰۰ درصدی
از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ و بعد
رشد ۴۰۰ درصدی
از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ عرضه
نکردهاند. گفته
شده که
جمهوری
اسلامی با
تولید ۸ هزار و ۵۱۳ مقاله
در مجلات بینالمللی
در یک سال
گذشته رتبهی
۱۶ تولید
علم را به دست
آورده است. (جعفر
مهراد،
سرپرست
پایگاه
استنادی
علوم جهان
اسلام، مهر ۲۱
فروردین ۱۳۹۲)
البته
هیچگاه در
مورد کیفیت
بخش دیگر مقالات
که احتمالاً
به فارسی در
مجلات داخل
کشور منتشر
شده و بخش
عمده آنها
به
دانشجویان
دورههای
کارشناسی
ارشد و دکترا
تعلق دارد
سخنی به میان
نمیآید.
آیا
تعداد و
ظرفیت
آزمایشگاههای
کشور، تعداد
اعضای هیئت
علمی در سطوح
بالا، بودجههای
تحقیقاتی،
سفرها و فرصتهای
مطالعاتی (که
حکومت نگاه
امنیتی بدانها
دارد)، تعداد
دانشجویان
دورههای
دکترا،
تعداد
بورسیههای
دولتی و غیر
دولتی به
دانشجویان
دکترا و فوق
دکترا و شاخصهای
دیگری که به
رشد علمی
منجر میشوند
این گونه
افزایش را به
خود دیده است
یا خیر؟
رشد
بادکنکی در
چند رشته
فاصله
شیمی و
مهندسی شیمی
با دیگر رشتههای
علمی در آمار
مقالات علمی
بسیار زیاد
است. اگر آمار
مقالات
نمایانگر
فعالیت علمی
باشند (که
همیشه اینگونه
نیست) به نظر
میآید یک
بخش از
کارهای
دانشگاهی در
ایران تورم داشته
و بخشهای
دیگر رشد
کمتری دارند. مقامات
دانشگاهی
جمهوری
اسلامی
تاکنون
توضیحی در
باب تورم
شیمی و
مهندسی شیمی
در آمار
مقالات
منتشره عرضه
نکردهاند.
اعتبارسازی
دستگاههای
جمهوری
اسلامی خود
اطلاعاتی را
به تهیهکنندگان
گزارشهای
بینالمللی
میدهند (آنها
در باب
مقالات
فارسی راهی
غیر از این
برای دسترسی
به آمارهای
ایران
ندارند) بعد
به همان
آمارها از
قول نهادهای
بینالمللی
استناد میکنند
تا کسی در
مورد
ادعاهای
آنها شک و
تردید نکند (چون
خود بهتر از
همه میدانند
که آمارسازی
میکنند). آمارسازی
و مبالغهآمیز
کردن اعداد،
یک سنت در
دوره احمدی
نژاد بوده
است و طبیعی
است که رشد
علمی نمیتواند
در این زمینه
استثناء
باشد.
ارجاعات
و ضریب تأثیر
ارزش
یک اثر علمی
با تأثیر آن
بر تحقیقات و
نوشتههای
علمی بعدی و
نیز
اکتشافات و
اختراعات
قابل اندازهگیری
است، و اینکه
چقدر مورد
استناد واقع
شده یا بدان
ارجاع شده
باشد. در سالهای
دهه ۱۳۷۰ ضریب
تأثیر و
میزان
ارجاعات و
استنادات،
بخشی از
گزارش تولید
علمی در کشور
بود اما در
سالهای دهه
۱۳۸۰ و
بالاخص با
روی کار آمدن
دولت احمدینژاد
ضریب تأثیر و
استنادات و
ارجاعات از
گزارشها
حذف شد. اگر در
این حوزهها
نیز آمارها
نمایانگر
پیشرفت علمی
هستند چرا از
عرضه آنها
خودداری میکنند؟
قرائن
دیگر
اگر
علم و دانش و
فعالیت
دانشگاهی تا
حدی که میگویند
رونق داشته
باشد چرا
حدود سه هزار
نفر از
فرزندان
مدیران و
مقامات کشور
علی رغم صندلی
کافی در
مراکز
آموزشی عالی
برای تحصیل
به خارج از
کشور اعزام
شدهاند و
هیچگونه
امتیازی (مثل
ثبت نام در
دانشگاههای
داخلی) یا
دشواریای (مثل
بالا رفتن
نرخ ارز) به
بازگشت آنها
منجر نشده
است (جوان ۲۲
فروردین ۱۳۹۲)؟ اگر
چنین است چرا
هر ساله دهها
هزار نفر از
فارغ
التحصیلان
نخبه
دانشگاهی در
ایران به
آمریکای
شمالی و
اروپا و
استرالیا
مهاجرت میکنند؟
مقامات
جمهوری
اسلامی
توضیحی در این
موارد عرضه
نکردهاند.
منبع: رادیو زمانه
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای هیئت
تحریریۀ نشریه محفوظ
است.
|