نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏دوشنبه‏، 2013‏/02‏/11

18

 

 

چرا نسل جوان ایرانی، انقلاب ٥٧ را "ناکام" توصیف می‌کند؟

 کوشش ما این بود کسانی را هم در میان جوانان پیدا کنیم که گرچه در تدارک انقلاب نقش نداشته اند، اما از "مواهب" آن سود جسته و از دستاوردهای آن خشنود باشند. ناکامی ما در این عرصه، شاید معنایش این نباشد که هیچ جوان هوادار انقلاب وجود ندارد، اما شاید بتوان نتیجه گرفت که این نوع جوانان بدلیل اندک بودن شمارشان، بسهولت قابل دسترس نیستند و یا بدلیل دشواری دفاع از "دستاوردهای انقلاب "در این روزها، خود را چندان آفتابی نمی کنند.

امروز مصادف با سی و چهارمین سالگرد انقلاب بهمن است. انقلابی که اکثریت جمعیت امروزی ایران، در وقوع و تدارک آن هیچ نقشی نداشته اند.

براستی این اکثریت نظاره گری که نسل‌های پیشین برایش تصمیم گرفته و او را در مقابل عمل انجام شده قرار داده اند ، در این جشن‌های سالگرد انقلاب چه سهمی دارند؟ و نسبت به پدران و مادران خود چگونه داوری می کنند؟

آنها که مدعیان این انقلاب نام گرفته‌اند و اینک به حاکمان رژیم برآمده از آن تبدیل شده اند، در جشن‌های سالگرد برپائی حکومتی که خود آنرا "رژیم مقدس" نامیده اند، چه پیام و استدلالی در اثبات حقانیت و پیروزی انقلاب خود برای نسل جوان دارند؟

این تصادفی نیست که سی و چهار سال پس از پیروزی انقلابیون بر رژیم شاهنشاهی، در حالیکه حاکمان جمهوری اسلامی در جشن‌های موسوم به دهه فجر سالگرد انقلاب را پاس می دارند و دستاوردهای آنرا می ستایند، شمار منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی هر روز افزونتر میگردد و انقلابیون دیروز به صف معترضان می پیوندند.

همین امسال در آستانه سالگرد انقلاب، ابولفضل قدیانی، انقلابی سالخورده‌ای که در تدارک انقلاب نقش فعالی داشت، در کنج زندان‌های جمهوری اسلامی در نامه‌ای نوشته و اعتراف کرده است که سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما مردم آزادیخواه پیروز نشدند. قدیانی این انقلاب را به این دلیل "ناکام" توصیف می کند که حکومت فردی و سلطنت مطلقه، در قالب ولایت مطلقه فقیه باز تولید شده است.

اینک در این روزهای سالگرد انقلاب، اکثریت شهروندان جامعه ایران که اساساً نقشی در این انقلاب نداشته‌اند، چه سهمی در این جشن ها دارند؟ و درباره آن چگونه داوری می کنند؟

جوانان ایران چه تصویری از انقلاب در ذهن دارند؟

آنها چگونه جامعه تحول یافته پس از انقلاب را با دوران پیش از انقلاب- که هیچ تجربه ای از آن ندارند- مقایسه میکنند؟

آنها چه داوری درباره پدران و مادرانشان دارند؟

انقلاب سال ٥٧ چه دستاوردهائی برای آنها داشته و چه ناکامی هائی برایشان به ارمغان آورده است؟

برای پاسخگوئی به این پرسش‌ها، اولین نکته قابل توجه آنکه با وجود مراجعات مکرر، هیچ جوانی در ایران حاضر نشد در این میز گرد رادیوئی شرکت کند و پاسخ‌های خود را آنگونه که در دل دارد بر زبان آورد! آنها وحشت زده از جوی که بر کشور حاکم است از شرکت در این بحث خودداری کردند. آیا این پدیده را می توان از "دستاوردهای" انقلاب محسوب کرد؟

نکته دوم، این که چهار جوان شرکت کننده در این میز گرد رادیوئی که همه در خارج ازکشور بسر می برند، در زمره کنشگران اجتماعی محسوب می شوند و هر کدام در کشورهای میزبان به فعالیت‌های اجتماعی مشغولند.

نکته سوم، اینکه به پسران و دختران بسیاری برخورد کردیم که گرچه در خارج از کشور زندگی میکنند اما به دلیل رفت و آمد به ایران از شرکت در این میز گرد خودداری کردند. آیا میتوان این پدیده را در فهرست "موفقیت های" مسئولین امنیتی دولت جمهوری اسلامی گنجانید که توانسته‌اند نگرانی و وحشت از ابراز احتمالی عقاید "نامطلوب" را در خارج از مرزهای "انقلاب" نیز گسترش دهند؟

ونکته آخر، اینکه کوشش ما این بود کسانی را هم در میان جوانان پیدا کنیم که گرچه در تدارک انقلاب نقش نداشته اند، اما از "مواهب" آن سود جسته و از دستاوردهای آن خشنود باشند. ناکامی ما در این عرصه، شاید معنایش این نباشد که هیچ جوان هوادار انقلاب وجود ندارد، اما شاید بتوان نتیجه گرفت که این نوع جوانان بدلیل اندک بودن شمارشان، بسهولت قابل دسترس نیستند و یا بدلیل دشواری دفاع از "دستاوردهای انقلاب "در این روزها، خود را چندان آفتابی نمی کنند.

 در میز گرد رادیوئی ما، سوده راد، فاریا بارلاس، محمد صادقی و کامیار بهرنگ شرکت دارندمیتوان گفت که همه آنها با نگاهی منفی به انقلاب نسل پیشین خود مینگرند و آنرا در تحقق مطالباتش ناکام توصیف می‌کنند.

خانم سوده راد، میگوید نگاهی که به انقلاب دارد بعنوان یک پدیده، یک اتفاق، یک نتیجه شکست خورده است. او معتقد است آنچه که واقعیت این نظام است یک توتالیتاریسم دینی است که در هیچ برهه ای از تاریخ جواب نداده است و به سرنگونی این نظام ها منجر شده است. حالا چه این استبداد دینی متعلق به یهودیت باشد، یا مسیحیت و یا هر دین دیگری.

خانم راد، اعتقاد دارد که جدائی دین از سیاست و دولت، سوژه‌ای است که اینک بسیاری از کنشگران امروز جامعه ایران هدف خود قرار داده اند. آنها می خواهند دین خودشان را داشته باشند، یا نداشته باشند ولی حکومتی نباشد که بخواهد به مردم قوانین دینی خود را در عرصه‌های مختلف، لباس پوشیدن، مهمانی رفتن، غذا خوردن و غیره تحمیل کند.

خانم فاریا بارلاس، از اطرافیان خود نقل میکند که در روزهای انقلاب مردم ناراضی دست به انقلاب زدند و چون هیجانات روانی خیلی گسترده شد، مردم بطور وسیعی با این حرکت اعتراضی همراه شدند و بکمک اعمال خشونت تحولی ایجاد کردند. یعنی انقلابی را که همراه خشونت بود بوجود آوردند. او میگوید نتیجه چنین انقلابی را متأسفانه امروز شاهدش هستیم.

بنظر خانم بارلاس، اساساً انقلاب پدیده ای است که مبتنی بر خشونت است و طبیعتاً خشونت را در جامعه باز تولید می‌کند.

فاریا بارلاس، اعتقاد دارد که بدترین دستاوردهای انقلاب اسلامی برای نسل جوان و برای کل جامعه، یکی سرخوردگی‌های اجتماعی است و دیگری عادی شدن پدیده خشونت در جامعه؛ او اضافه میکند که البته خشونت حاکمیت علیه مردم، در این دوران بسیار سخاوتمندانه بوده است.

خانم بارلاس، در مورد وضعیت زنان پس از حاکمیت جمهوری اسلامی تأکید میکند که قبل از انقلاب هم زنان از بسیاری از حقوق خود محروم بوده اند. او اضافه میکند که پس از انقلاب یک فشار مضاعف روی زنان بوجود آمد و حتی حق آزادی پوشش از آنها گرفته شد.

محمد صادقی، که در ایران از فعالین سرشناس جنبش دانشجوئی بوده است، در این گفتگو تأکید می کند که مطالبات و آرمان‌های سیاسی انقلاب ناکام ماندند و محقق نشدند.

صادقی، می گوید اگر ما انتظار داشته باشیم که انقلاب باعث دگرگونی در مردم هم بشود، باید گفت که چنین امری انجام نگرفته و بسیاری از رفتارها و باورهای فرهنگی مردم هنوز مثل گذشته است. او ویژگی‌هائی مثل قانون گریزی، خودرأیی، مسئولیت ناپذیری و نابردباری را از جمله خصوصیت‌هائی میبیند که انقلاب موفق به از میان‌بردنشان نشده است.

بعقیده صادقی، دو دلیل عمده باعث شد که انقلاب در رسیدن به اهداف خود ناکام گردد. یکی تداوم انقلابی‌گری بین انقلابیون و دیگری تمامیت‌خواهی بخشی از نیرو های انقلابی. صادقی فکر میکند که هم در انقلاب مشروطه و هم در انقلاب موسوم به اسلامی، وجود این دو پدیده باعث شدند که این انقلاب‌ها فرجام مبارکی نداشته باشند.

صادقی، در جمع‌بندی علل شکست انقلابات معاصر در ایران، نتیجه میگیرد که بیش از ضرورت ایجاد یک تحول بنیادی در کشور، آنچه که مهم است رشد و آگاهی و آمادگی جامعه برای حفظ و حراست از مطالبات عمومی است. او اضافه می‌کند که باید آفت‌ها و عوامل بازدارنده را هم شناخت و به یک برنامه مدون برای اداره امور کشور مجهز شد.

کامیار بهرنگ، در این گفتگو، هم انتقادات مردم دردوران انقلاب از رژیم گذشته را تأیید می کند و هم مطالبات مطرح شده در آن دوران را آرمان‌های درستی میداند. با این حال او که به شکست انقلاب معترف است، در علت‌یابی این ناکامی‌ها معتقد است که ویژه گی‌های نظام گذشته، پس از انقلاب بازتولید شد؛ بواقع پادشاه جای خود را به فقیه سلطان داده است.

او میگوید، الان هم کسانی مثل آقای قدیانی و یا آقای نوری زاد که امروز از حاکمیت انتقاد دارند هیچ کدام انقلاب را نفی نمی‌کنند، آنها بازتولید پدیده‌های قبل از انقلاب را که پس از انقلاب شکل عوض کرده به نقد می کشند.
او اعتقاد دارد که جوانانی مثل او، که خود آنان را فرزندان انقلاب می نامد، همان آرمان‌های پیش از انقلاب ٥٧ را هدف خود قرار داده‌اند و برایشان مبارزه می کنند.

کامیار بهرنگ، تأکید می‌کند که ناکامی در تحقق مطالبات، همه‌اش تقصیر رهبران انقلاب نبوده است و بخش بزرگی از آن به خود انقلابیون بر میگردد؛ چرا که آنها تنها در امر سرنگونی نظام پادشاهی با یکدیگر شریک و هم‌نظر بودند، اما از همان فردای پیروزی انقلاب، اختلاف این نیروها آشکار شد.

بهرنگ، فکر می‌کند که تناقضات میان نیروی مختلف انقلابی، از جمله در میان نیروهای چپ، به نیروهای مذهبی امکان داد که با استفاده از قدرت عددی خود و میزان نفوذشان در میان مردم، نیروهای دیگر را کنار بزنند و قدرت را در انحصار خود درآورند.

رادیو فرانسه

_______________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است. 

 

 

 

صفحه‌ای که در آن قرار دارید، آرشیو سایت قدیمی نهضت مقاومت ملی ایران می‌باشد.برای دستیابی به سایت جدید به این آدرس رجوع کنید: namir.info