حسرت
ملی
میلیونها
ایرانی از زن
و مرد، دارا و
نادار،
سیاستورز و
گوشهگیر،
استاد
دانشگاه و
کارگر و
کشاورز و
کارخانهدار
این روزها
سردرگم و
پریشان به
سرنوشت تلخ ارزش
داراییها و
درآمدهای
خود نگاه میکنند
که در برابر
رشد دیوانهوار
کالاها و
خدمات همچون
برف در آفتاب
ذوب میشوند.
... بدترین
روزگار به
شهروندانی
میرسد که جز
نیروی کار
خود کالای
دیگری برای
فروش و
مبادله
ندارند.
تهیدستان
شهری با چشمهای
از حیرت گرد و
بزرگ شده
شاهد افزایش
سرسامآور
کالاها و
خدمات هستند
و کاری از
دستشان بر
نمیآید جز
اینکه حسرت و
افسوس خود را
آهسته بر
زبان آورند.
«حسرت
ملی» شاید
بتواند روز و
روزگار
ناخوش این
روزهای
شهروندان
مغموم ایران
زمین را توضیح
دهد. میلیونها
ایرانی از زن
و مرد، دارا و
نادار،
سیاستورز و
گوشهگیر،
استاد
دانشگاه و
کارگر و
کشاورز و
کارخانهدار
این روزها
سردرگم و پریشان
به سرنوشت
تلخ ارزش
داراییها و
درآمدهای
خود نگاه میکنند
که در برابر
رشد دیوانهوار
کالاها و
خدمات همچون
برف در آفتاب
ذوب میشوند.
ارزش ریال در
برابر
ارزهای
خارجی در یک سال
سپری شده از
پاییز ۱۳۹۰ تا پاییز ۱۳۹۱ کاهش
ارزشی حدود ۵۰ درصد را
تجربه کرده
است. هر دلار
آمریکا در
هفته آخر مهر
ماه امسال در بازار
آزاد هرگز
کمتر از ۳۵ هزار
ریال و در
اتاق
مبادلات ارز
کمتر از ۲۵ هزار
ریال ارزش
نداشته است.
آیا این
اتفاق بسیار
فاجعهباری
به حساب میآید؟
اقتصاددانان،
فعالان صنعت
و تجارت، مدیران
دولت،
مسوولان
ارشد سیاست ایران
و شهروندان
عادی هر کدام
از دریچه
خاصی به
مساله نگاه
میکنند.
بدترین
روزگار به
شهروندانی
میرسد که جز
نیروی کار
خود کالای
دیگری برای
فروش و
مبادله
ندارند.
تهیدستان
شهری با چشمهای
از حیرت گرد و
بزرگ شده
شاهد افزایش
سرسامآور
کالاها و
خدمات هستند
و کاری از
دستشان بر
نمیآید جز
اینکه حسرت و
افسوس خود را
آهسته بر زبان
آورند.
شهروندان بیپناه
ایرانی که
سرمایهشان
نیروی کار
است فقط میتوانند
با فروشنده
جزو مجادله
کند و
نارضایتی
خویش از رشد
دیوانهوار
قیمتها را
اعلام کند.
صاحبان
صنعت با غم و
اندوه به
انبار مواد
اولیه خود
نگاه میکنند
که هر روز
برای به محل
تولید منتقل
میشود و
جایگزین
کردن آن دلار
و پوند و
یوروی نایاب
و نقدینگی گم
شده میخواهد
و حسرت میخورند.
اقتصاددانان
به هشدارهای
بر بادرفتهای
که در این سالها
داده توجه میکنند
و شاید با خود
بگویند چرا
در برابر بیتفاوتی
و حتی لجبازی
دولت در
برابر توصیههای
کارشناسی
چرا ساکت
نشسته و
اصرار
نکردند. اقتصاددانان
یادشان میآید
که به مردان
دولت یادآور
میشدند نرخ
ارز را به زور
تثبیت نکنند
و آنها میخواستند
همچنان
محبوب باشند.
سیاستمداران
منتقد دولت
نیز شاید از اینکه
بیتفاوتی
پیشه کرده و
راه خود را به
سوی عافیتطلبی
کج کرده و به
امید تدبیر
دولت و سایر
نهادها
نشستند خود
را سرزنش میکنند.
منتقدان
دولت نهم و
دهم در همه
سالهای ۱۳۸۴ تا امروز
با این نگاه
که شاید
تدبیری
فراتر از
آنچه دیده میشود
بر مجموعه
رفتار دولت حاکم
باشد نقدها
را ناتمام
رها کرده و
بعضا در زمین
صاف شده دولت
بازی کردند.
دولتمردان
نهم و دهم که
البته در این
سالها
تفاوتهای چشمگیر
داشتند نیز
شاید در خلوت
خویش به این نتیجه
برسند که کاش
به جای
مدارای بیش
از اندازه با
مسوولان
بالادست خود
و لجبازی با
منتقدان،
کمی جسارت و
شجاعت نشان
داده و
هشدارهای
لازم و
کارشناسی به
رییس دولت را
در حوزه کلان
کسبوکار
میدادند و
برای
خوشایند و لجبازی
آمارهای
واقعیتری
را طلب میکردند.
واقعیت
این است که
نرخ ارزهای
معتبر به
ریال ایران
به صورتی
غیراصولی و
در یک دوران
کوتاه مدت و
در حالتی
غافلگیرکننده
مرزهای
عجیبی را پشت
سر گذاشت.
رسیدن نرخ هر
دلار ایالات
متحده
آمریکا به
حدود ۴۰ هزار
ریال در
بازار آزاد
موجی از
شگفتی و بهت
ایجاد کرد.
این بهت و حیرت
از یک طرف سر
به سیاست میساید
که چرا نمیتوان
مانع از صعود
شتابان نرخ
تبدیل دلار
به ریال شد و
از سوی دیگر
آتش به کسبوکار
و معیشت
شهروندان میزند
که نمیتوانند
صرفهجوییهای
خود را از
لباس و کفش و
اتومبیل و
گردش به شیر و
پنیر و مرغ و
تخممرغ نیز
سرایت دهند و
جیره غذایی
خود را ناگهان
از برنج با یک
خورشت به
سویا و
ماکارونی
تنها تغییر
دهند. بدترین
حالت این
حسرت ملی،
اما در
روزهای آخر
مهر ماه خود
را در هیات
مجادله صادرکنندگان
و دولت بر سر
ارز حاصل از
صادرات نشان
داد.
مدیران
دولت دهم در
روز ملی
صادرات
آشکارا بخش
خصوصی را
تهدید کردند
که ارز
صادراتی خود
را باید با
نرخهای
تعیین شده
دولتی عرضه
کنند یا
اینکه منتظر
پیمانسپاری
شوند. چه باید
کرد؟ آیا
راهی برای
اجتناب از
بدتر شدن
شرایط وجود
دارد؟ آیا
راهحلهایی
که احتمالا
میتوانند
به کاهش
دشواریها
منجر شوند
تنها از جنس
«اقتصادند»؟
کارشناسان
و ناظران بر
رفتار و
گفتار
ایرانیان
صاحب منصب و
مجموعه
مناسبات
سیاست داخلی
و خارجی کشور
به این نتیجه
قطعی رسیدهاند
که اتفاقا
این بار راهحل
«سیاسی» است.
این گروه
باور دارند
که تنگناهای
پدیدار شده
سرچشمه
سیاسی دارند
و برای برطرف
کردن این
تنگناها
باید از عنصر
سیاست استفاده
کرد. استفاده
از نیروی همه
مدیران دلسوز،
با سابقه و
دارای مهارتهای
مدیریتی در
این روزهای
دشوار از طرف
دولت با
توصیه
نهادهای
قدرت یک
ضرورت تمام
عیار است.
سرسختی نشان
دادن در این
حوزه از سوی
هر فرد و گروه
و نهادی جز
اینکه بر
ابعاد حسرت
ملی اضافه
کند، برای
کشور و جامعه
فایدهای
ندارد. این
اتفاق اگر
بیفتد میتواند
علامت روشنی
برای طرفهای
تجاری ایران
باشد که
احتمالا
تحولات سیاسی
دیگری در راه
است.
علاوه بر
این، میتوان
امیدوار بود
که دیپلماسی
ایران به
گونهای
آرایش داده
شود که افکار
عمومی جهان و
منطقه را
متقاعد کند
که سرسختی
گروههای
تندرو در
ایالات
متحده
آمریکا و
سایر کشورها
از دلایل حل
نشدن مسائل
ایران است.
نرمش و مدارا
در کنار حفظ
صلابت و سختی
با هدف مجاب کردن
نهادهای بینالمللی
برای تجدید
نظر در
پروندههای
مرتبط با
ایران هنری
است که باید
دیپلماسی
ایران به کار
گیرد. افکار
عمومی جهان
باید متقاعد
شود که جامعه
ایرانی
درصدد تهدید
منافع جهانی
نیست و صلح و
مدارا برایش
مهم است. در این
صورت میتوان
با برخی
انعطافها
در چارچوب اصول
بلندمدت،
گامهایی در
مسیر کاهش
فشارها و
محدودیتهای
اعمال شده
علیه کسبوکار
مردم ایران
برداشت. حسرت
ملی این
روزهای ایرانیان
نباید ژرف و
پرداختهتر
شود و روزهای
باز هم اندوهبارتر
از راه برسند.
محمدصادق
جنانصفت-ماهنامه
صنعت و توسعه
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|