هاشم
خواستار،عضو
کانون صنفی
معلمان:
زنده باد
زندان تا
برقراری
دموکراسی
از
همین جا هم به
معلمان می
گویم
دموکراسی نه تنها
نجات دهنده
بشریت است
بلکه سبب
نجات معلمان
از این وضعیت
می شود و
دموکراسی
تنها با بالا
رفتن سطح
آگاهی میسر
خواهد شد.
تنها سعادت
ما در برقراری
دموکراسی
است و بس.
معلمان
دربند را هم فراموش
نکنند و در
زنگ های
تفریح از
آنها یاد کنند
تا حاکمیت
خیال نکند با
زندانی کردن
آنها فراموش
می شوند.
بارها من را
محاکمه
کردند که چرا
برای فرزاد
کمانگر
(معلمی که
اعدام شد) شمع
روشن کردی؟ و
بخاطر او
خیلی من را تحت
فشار قرار
دادند اما به
آنها گفتم یک
معلم که قلم
در دست دارد
چه نیازی
دارد اسلحه
به دستش
بگیرد. شما یک
نفر را در
تاریکخانه
محاکمه می
کنید و حکم
اعدام به او
می دهید، خب
افکار عمومی
این را تحمل
نمی کند و ما
هم این احکام
را قبول نمی
کنیم.
مهندس
هاشم خواستار
یکی از این
فعالان حقوق
معلمان است
که در آستانه
روز معلم بار
دیگر به
همراه همسرش
صدیقه مالکیفرد
که او نیز
معلم
بازنشسته
است،
دادگاهی شدند.
این در حالی
است که وی به
تازگی دوران
محکومیت دو
ساله خود را
به پایان
رسانده است.
مهندس
هاشم
خواستار
دبیربازنشسته
و عضو کانون
صنفی معلمان
مشهد است که
در نخستین
سال های آغاز
به کار نهاد
های صنفی
فرهنگیان ،
کانون صنفی
منطقه 6 مشهد
را براه
انداخت . او در
اعتراض های
سال 85 بازداشت
ودر دادگاه
به زندان
تعلیقی
محکوم شد. وی
بار دیگر پس
از انتخابات
سال 88 بازداشت
و دردادگاهی
بدون وکیل به
شش سال زندان
محکوم گردید
حکمی که در
دادگاه
تجدید نظر به
دوسال کاهش
یافت. هاشم
خواستار پس
از گذراندن
دوران
محکومیت خود 45 روز
به شکل
غیرقانونی
در زندان نگه
داشته شد.
در
آستانه روز
جهانی معلم
"جرس" با
مهندس هاشم
خواستار،
عضو کانون
صنفی معلمان
مشهد به
گفتگو نشسته
که متن آن در
پی می آید:
طی
سالهای اخیر
شاهد
اعتراضات
گسترده صنفی
معلمان و
برخورد
سیاسی
حاکمان با
این اعتراضات
صنفی بودیم.
لطفا در
ابتدا از
مطالبات و
خواسته ها و
انتظارات
معلمان صحبت
بفرمایید.
کلیه
اعتراضات
معلمان حول و
حوش مسائل
صنفی و اقتصادی
است. اکثر
معلمان
حقوقشان زیر
خط صفر است و
طبیعی است که
دست به
اعتراضات
صنفی بزنند،
اما
متاسفانه
حکومت به جای
حل این
مشکلات با
معلمان
برخورد
سیاسی می کند
و فشارها را
افزایش می
دهد. بخصوص
بعد از
انتخابات
سال 88 با یک دید
سیاسی و
امنیتی به
مسائل صنفی معلمان
نگاه می کند. و
من مطمئن
هستم این
مشکلات مثل
آتش زیر
خاکستر است و
یک روز فوران
خواهد کرد.
در
میان
صحبتهایتان
اشاره کردید
که معلمان از
نظر اقتصادی
زیر خط صفر
هستند اما
آقای احمدی
نژاد در
اظهاراتی
بیان کرده
اند که
معلمان بالاترین
درآمد را
نسبت به کارمندان
بخش دولتی
دارند و
وضعیت آنها
خوب است. نظر
شما در خصوص
اظهارات
ایشان چیست؟
سوال
من این است
آقای احمدی
نژاد چه
زمانی راست
گفته اند که
حالا این
حرفشان درست
باشد. ایشان
راست راست
دروغ می گوید.
حقوق من که یک
معلم بازنشسته
هم هستم،
هفتصد تومان
هست و به قول
خود آقایان
با توجه به
رشد تورم، خط
فقر کمتر از
یک میلیون
تومان است.
این هفتصدی
هم که من می
گیرم با سی
سال سابقه
کار و حق فنی
کار و...است. حالا
خود آقایان
حساب و کتاب
کنند و
بگویند وضعیت
معلمان
چگونه است؟
متاسفانه از
این دروغها
زیاد گفته می
شود که با کمی
حساب و کتاب
می بینید این
اظهارات با
واقعیات جامعه
خیلی فاصله
دارد. من
خواهش می کنم
آقایان
یکبار به
مدارس بخصوص
مقاطع
ابتدایی و
راهنمایی
مراجعه کنند
و با معلمان
حرف بزنند تا
حقیقت را
بفهمند.
وضعیت
فعلی معلمان
تا چه حد با
نقطه مطلوب
فاصله دارد؟
من در
نامه ای هم که
در زندان
نوشتم اشاره
کردم که شما
اگر به نقشه
جغرافیایی
نگاه کنید
مشخص می شود
که کشورهای
که دموکراسی
ندارند بهاء
را به نیروهای
نظامی و
امنیتی می
دهند نه به
قشر معلمان. عکس
آن کشورهایی
است که
دموکراسی بر
آنها حاکم است
و با یک دید
دیگر به
معلمان و دانش
آموزان نگاه
می کنند و
آنها را
سرمایه کشور خود
به حساب می
آورند. به
کشور سوئد می
گویند سرمایه
اصلی شما
چیست؟ می
گوید معلمان
و شاگردان
سرمایه
مملکت ما
هستند. بخاطر
همین عدم بهاء
دادن به معلم
است که ما در
کشورمان
شاهد افزایش
فساد و
فحشاء،
اعتیاد و
وفور مواد
مخدر، طلاق و
آسیبهای
اجتماعی
دیگر هستیم.
اصل آموزش و
پرورش است
اما حکومت با
دید خوشبینانه
ای به آموزش و
پرورش نگاه
نمی کند. من یک
مثال می زنم،
زمانیکه یک
معلم برای
گذران زندگی
مجبور می شود
در کنار
معلمی به شغل
های کاذب روی
بیاورد تا
هزینه های
کمرشکن
زندگی را
بپردازد
دیگر توانی
برای او باقی
نمی ماند تا
به آموزش و
پرورش و
مسائل دانش
آموزانش بپردازد.
مسلم است که
آن راندمانی
که باید در آموزش
و پرورش
داشته
باشیم،
نداریم. و
البته معلم
مقصر نیست
بلکه سیستم
مقصر است که
نمی تواند آن
بهاء و ارزش
را به معلم
بدهد.
همانطور
که اشاره
کردید
اعتراضات
معلمان برای رسیدن
به عدالت
اجتماعی و یک
رفاه نسبی
شکل گرفته
است اما
برخورد
حکومت
برخوردی
سیاسی و امنیتی
است. نظر شما
از نوع
برخورد
حکومت با این دغدغه
ها و
اعتراضات
چیست؟
شدیدا
امنیتی است.
بارها به
مسئولین هم
گفتم که شما
این مشکلات
صنفی و
اقتصادی
معلمان را حل
کنید تا این
اعتراضات و
نارضایتی ها
مطرح نشود.
ببینید سالهای
اواخر
انقلاب
شرایط
اقتصادی
معلمان کمی
بهتر شد و
حقوق معلمان
را بالا
بردند. نتیجه
طوری شد که من
و همسرم که هر
دو فرهنگی
بودیم توانستیم
پس انداز
کنیم و خانه
بخریم. الان
اگر یک معلم
بخواهد همان
خانه را بخرد
به جرات می
توانم بگویم
با سی سال
درآمدش هم
نمی تواند آن
را بخرد. سال
به سال شرایط
اقتصادی معلمان
بدتر می شود.
البته در
دوران
اصلاحات باز
شرایط کمی
بهتر شد اما
با روی کار
آمدن دولت آقای
احمدی نژاد
بخصوص در
مرحله دوم که
قرار بود
حقوق معلمان
را با میزان
رشد تورم
افزایش دهند
اما حتی حاضر
نشدند به
میزان نصف هم
حقوق معلمان
را افزایش
دهند، رو به
وخامت گذاشت.
البته در
سخنرانی ها
وعده بهبود
شرایط
معلمان زیاد
داده می شود
اما همه در حد
حرف است و
هیچگاه عملی
نشده است.
اگرچه در دوره
اصلاحات
اطلاعات خود
من را
بازداشت کرد اما
کاملا مشخص
بود که سیاست
دولت
اصلاحات این
نیست که
بخواهند
فشار
بیاورند و با
این برخوردها
مخالف بود.
حتی آقای
رسولی که در
آن زمان استاندار
خراسان
بودند برای
آزادی من
خیلی تلاش
کرد. در این
دوره ( زمان
احمدی نژاد)
که در زندان
بودم
متاسفانه از
همه اقشار
معلم،
کارگر،
دانشجو،
روحانی و
غیره در
زندان بودند.
حتی در یکی از
نامه های خود
هم اشاره
کردم که باغ
زندان
جمهوری
اسلامی از
باغ زندان
رژیم شاه هم
رنگین تر است.
خود آقایان
هم می دانند چه
خبر است. اما
سوال من این
است چرا؟ مگر
زندانیان ما
چه می
خواهند؟
آیا
اطلاع دارید
چه تعداد
پرونده های
مفتوح قضایی
و حبس های
تعلیقی برای
معلمان صادر
شده و الان چه
تعداد از
معلمان در
بازداشت بسر
می برند؟
احکام
حبس تعلیقی
بسیار زیاد
است که خبرش
در نمی آید. یکی
از همکارانم
در مشهد حکم
حبس تعلیقی
گرفته و من
گفتم خبرش را
به رسانه ها
برسانم گفت
نه فشارها را
بیشتر می
کنند. با
همکاران که
صحبت می
کردیم می
گفتند جمع
احکام
تعلیقی
معلمان بیش
از دویست
سیصد سال
است. خیلی از
معلمان هم از
جمله آقایان
بداقی و
داوری و
مومنی و ...هم
در زندان بسر
می برند.
معلمان را به
بهانه های
مختلف به
حراست و
اطلاعات می
کشانند و واقعا
امنیت شغلی
ندارند.
بخصوص بعد از
انتخابات 88
فشارها را بر
روی قشر
معلمان
افزایش داده
اند. واقعا
تعجب می کنم
چرا حاکمان
بجای سرکوب و تهدید
و ارعاب به
آینده فکر نمی
کنند؟
متاسفانه در
توهم زندگی
می کنند و خیال
می کنند اگر
معلمان دور
هم جمع شوند
برای آنها
خطرناک است.
فکر
می کنید
معلمان با چه
راهکارهایی
می توانند در
مقابل این
سرکوب ها و
فشارها
مقاومت کنند؟
معلمان
در این سرکوب
ها یاد می
گیرند که
پشتیبان هم
باشند و این
تنها راه
مقاومت آنها
است. برای
نمونه معلمها
تلاش می کنند
آقای رسول
بداقی را که
حقوقش را قطع
کرده اند و
الان در
زندان بسر می
برد به راههای
مختلف حمایت
کنند. در
حقیقت
معلمان در زیر
فشارها و در
طول مبارزات
خود یاد می
گیرند که یار
و همراه
یگدیگر
باشند. و دقیقا
حکومت هم می
گوید شما
نباید از
یکدیگر حمایت
کنید و
معلمان
دربند باید
تحت فشار
باشند. اما با
صدای محکم و
یکدست
معلمان
روبرو می
شوند که می
گویند ما در
هر شرایطی به
هم کمک می
کنیم. معلمها
می گویند این
معلمان در
بند به خاطر
اعتراض نسبت
به وضعیت
معلمان الان
در این شرایط
سخت در زندان
به سر می برند
و ما اگر همه
چیز هم از دست
بدهیم از
حمایت آنان
دست بر نمی
داریم.
کانون
صنفی معلمان
چه برنامه
هایی را برای
مقابله با
افزایش
فشارها بر
روی معلمان
دارد؟
خب،
کانون
بیانیه صادر
می کند و از
راههای مختلف
سعی می کند
مذاکراتی
داشته باشد
اما
متاسفانه
حاکمیت
اقتدارگرا و
انحصارطلب
است و به
صراحت بگویم
قانون اجرا
نمی شود.
آیا
کانون صنفی
معلمان
اساسا اجازه
ی فعالیت دارد؟
به
هیچ عنوان
اجازه ی
فعالیت به
کانون نمی
دهند. یکی از
اتهامات من
شرکت در دو
جلسه ی کانون
بود که تمام
صحبتها و
کارهای ما را
زیر نظر
گرفته بودند
و در بازجویی
ها جلوی من
گذاشتند که
در این جلسات
که شما بودید
چنین
حرفهایی زده
شده و ... از نظر
امنیتی شدیدا
کانون را زیر
نظر دارند و
به هیچ وجه نمی
گذارند
تشکلها
گردهمآیی
داشته باشند.
آقای
خواستار شما
بعد از پایان
دوران محکومیت
بهمراه
همسرتان در
چندین نوبت
به دادگاه
احضار شدید،
لطفا در این
زمینه صحبت
بفرمایید.
البته
45 روز بیشتر از
دوران
محکومیت خود
من را در
زندان نگه
داشتند. روز
یکشنبه
سومین جلسه دادگاه
بود که همسرم
به علت مشکل
جسمی و گواهی پزشکی
در دادگاه
حضور نیافت
اما من رفتم و
در پایان
دادگاه هم
مشخص بود
حکمی می
خواهند برای
من صادر کنند.
این جلسه هم
آخرین
دادگاه برای
من بود و الان
در حال نوشتن
لایحه
دفاعیه خود
هستم. می
خواهم به
آقای قاضی بگویم
که در کشور
مجارستان در
بیست سال
گذشته رئیس
جمهور آن تز
دکترایش را
از جایی رونویسی
کرده و او تحت
فشار افکار
عمومی و رسانه
ها مجبور به
استعفا شده
است. یا رئیس
جمهور کشور
آلمان پانصد
هزار یورو با
بهره کم
گرفته و به
خاطر فشار
افکار عمومی
و آزادی بیان
و آزادی
رسانه ها
مجبور به
استعفا و
عذرخواهی
شده است. حالا
من معلم که
چند تا نامه ی
انتقادی از
زندان نوشتم
و همسرم هم در
خصوص وضعیت و
شرایط من
اطلاع رسانی
کرده به
داداگاه احضار
می شویم و می
گویند تبلیغ
علیه نظام
کرده ایم،
نشر اکاذیب
کرده ایم،
تشویش اذهان
عمومی کرده
ایم ...! در
کشورهای
دیگر آزادی
بیان کیلومتر
کیلومتر است
شما بگویید
آزادی بیان
در کشور ما
چند میلی متر
است؟ تا ما
بدانیم در
کشور خودمان
چگونه باید
حرف بزنیم. در
دادگاه به من
می گویند شما
به حقوق خود
آشنا هستید؟
پاسخ دادم
اگر حاکمان و
ملت به حقوق
خود آشنا
بودند که
کشور ما الان
چنین وضعیتی
را نداشت.
نتیجه همین
استبداد است
که تک تک افراد
جامعه از
شرایط
ناراضی
هستند. در
دادگاه تمام
استنادشان
به نامه هایی
است که من از
داخل زندان
نوشته اما
سوالی از متن
نامه ها نمی کردند
و کلی گویی می
کردند. بیشتر
ناراحتی
هایشان هم
این بود که
نامه ها بر
روی سایت ها
رفته است. از
اطلاعات به
من گفتند اگر
نامه هایی
بدتر از
اینها هم می
نوشتی اما بر
روی سایت نمی
رفت مشکلی
نبود... در
پایان
دادگاه هم عصبانی
شدم و گفتم تا
زمانیکه
استبداد
وجود دارد من
باز از این
نامه ها
خواهم نوشت.
"زنده باد
زندان تا
برقراری
دموکراسی"
هیچ اشکالی
ندارد هر
حکمی می
خواهند
بدهند فقط از خدا
می خواهم
توان جسمی به
من بدهد تا
بتوانم شرایط
زندان را
تحمل کنم.
آقای
خواستار از
تجربه زندان
بگویید؟
من
چهل سال است
در حال
مبارزه هستم
و در این نوبت
که دو سال و
اندی در
زندان بودم
اینقدر که توانستم
از درون
زندان برای
عقیده ام که
دموکرسی و
حاکمیت مردم
است تبلیغ
کنم، یک صدم
آن را هم
نتوانستم در
بیرون از
زندان تبلیغ
کنم و در
زمانی که در
حبس و پشت
میله ها بودم
افکار آزادی
خواهی من از مرزها
هم رد شد.
اگرچه از نظر
شرایط خود
زندان بی
شباهت به
زندانهای
قرون وسطی
نیست و
کوچکترین
مسائل
انسانی و
حقوق بشری ،
بهداشتی و
فرهنگی
رعایت نمی
شود . خلاصه
حتی پس از زندان
هم امنیت
نداریم . از
اداره کل
اطلاعات برای
تولد یکی از
همکاران
تبریک
فرستادند
(یعنی به او
هشدار می
دهند که
مواظب خودت
باش) از آن موقع
همکاران به
شوخی به هم می
گویند مواظب
باشید برای
شما تبریک
نفرستند.
خلاصه
حاکمان غافل
از این هستند
که معلمان به
آن سطح از
آگاهی رسیده
اند و حاضر به
پرداختن
هزینه برای
رسیدن به
دموکراسی
هستند و دیگر
دوران این
کارها بسر
آمده است.
در
آستانه روز
معلم چه
پیامی برای
معلمان دارید؟
امیدوارم
شاهد بالا
رفتن سطح
آگاهی های
مردم بویژه
قشر فرهنگی و
معلمان
باشیم. از
همین جا هم به
معلمان می
گویم
دموکراسی نه
تنها نجات
دهنده بشریت
است بلکه سبب
نجات معلمان
از این وضعیت
می شود و
دموکراسی
تنها با بالا
رفتن سطح
آگاهی میسر
خواهد شد.
تنها سعادت
ما در
برقراری
دموکراسی
است و بس.
معلمان
دربند را هم
فراموش
نکنند و در
زنگ های
تفریح از
آنها یاد کنند
تا حاکمیت
خیال نکند با
زندانی کردن
آنها فراموش
می شوند.
بارها من را
محاکمه
کردند که چرا
برای فرزاد
کمانگر
(معلمی که
اعدام شد) شمع
روشن کردی؟ و
بخاطر او
خیلی من را
تحت فشار قرار
دادند اما به
آنها گفتم یک
معلم که قلم
در دست دارد
چه نیازی
دارد اسلحه
به دستش بگیرد.
شما یک نفر را
در
تاریکخانه
محاکمه می کنید
و حکم اعدام
به او می
دهید، خب
افکار عمومی
این را تحمل
نمی کند و ما
هم این احکام
را قبول نمی
کنیم.
با
تشکر از
فرصتی که در
اختیار ما
قرار دادید.
مژگان
مدرس علوم
- جرس
_________________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|