نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏دوشنبه‏، 2012‏/04‏/02

03

 

 

فتوای مشهوراحمدی نژاد:

"فردوسی مکتب محمد را زنده کرد!"

 

وضع و حالت کشور و ملت ايران از آن روز تابستان ۱۳۵۸ که خمينی فرياد زد: «بشکنيد اين قلمها را؛ و ما اشتباه کرديم که کم کُشتيم...» هميشه قمر درعقرب بوده است. مقلب القلوب و الابصار و مدبر الليل و النهار نيز حال و احوال ايران و ايرانی را نه تنها احسن الاحوال نکرده، بل روز به روز احقرالاحوال بوده و سران نيز در اکمل الاضلال با مردم برخورد کرده اند. اما اين بار اوضاع جوی درحکومت؛ و حرکت کواکب و سير زمين و ماه در بروج مختلف، وخامت حال و ذلالت احوال حکومت فقيهان ايران را فزونی بخشيده است. ديدگاه کشورهای بزرگ نسبت به کارکرد و رفتار بيرون از نزاکت سران حکومت ولايت که با کشف توطئه ی ترور سفير عربستان در ايالات متحده به مرحله ای حاد و داغ رسيده بود، با پخش بيانیّه ی رئيس آژانس بين المللی اتمی در مورد اعلام جنبه نظامی تلاشهای هسته ای ايران، به مرحله ی وخيم پانهاده و بسيار بحرانی شده و از خط قرمز گذشته است. به سخنی ديگر پرده از روی خدعه و فريب حکومت اربابان محاسن و عمامه برداشته شده است؛ و ديگر هيچ قسم و آیة و هيچ قول و قراری پذيرا نيست؛ و لاجرم هر نوع معامله جديد و ابراز هر گونه تساهل و تسامح با اين رياکاران تنها سبب کشتن وقت و تأمين زمان و يا کسب فرصتهای لازم برای اتمام کار خواهد بود.


روش موذيانه ی حاکمیّت؛ و دروغگوئی های سی و چند ساله ی تمام سران حکومت از هر قماش – اصلاح
طلب و اصولگرا – که پيوسته اتهامات را تکذيب کرده و به جهانيان اعلام می کردند که دانش هسته ای را تنها برای توليد برق و امور صلح آميز می خواهند، سرانجام به جائی نرسيد و مشت دروغگويان و دغلبازان گشوده شده است. معلوم گشت که ديدگاه کسانی مانند صاحب اين قلم که از همان ابتدا در چند مقاله نوشتم که «منظور حضرات بُمب اتمی است؛ وگرنه کعبه و بتخانه بهانه...» بيشتر به واقعیّت نزديک بود تا آن هموطنانی که دسترسی به فنآوری هسته ای را برای کشور به عنوان شاخه ای از دانشها، الزامی ارزيابی می کردند و آن را سبب سرفرازی می دانستند. روشن شد حاکمان دينی هدفی و مقصودی جز دسترسی به نيروی تخريبی هسته ای نداشته اند.

 

اين حکومت که ازهمان روز نخست پايه اش با حضور و دستور آخوندها و صلاحديد فقيهان؛ و با شور وغور اربابان عمامه؛ و در درون مساجد و در پای محراب و رواقِ حسينیّه ها و تکيه ها پی ريزی شد، تاکنون جز خدعه و نيرنگ، طريقی نپيموده؛ و اعمال و رفتار و اطوارش ملقمه ای بوده است از دروغگوئی و خدعه بازی و فريبکاری. به شهادت هرآنچه در اين سی و سه سال برکشور ايران و اوضاع سياسی و اقتصادی آن گذشته است، حاکمان مسلمان شيعه اعم از مولوی و مکلا، بر اساس شريعت مذهب تشیّع و بر منوال دستور بزرگان مذهب شيعه در طی قرنها، «تقیّه» را که دروغگوئی مطلق است لحظه ای فراموش نکرده و در تمام ارکان حکومت آن را رواج داده بودند.

تقیّه معنا و مفهومی جز دغلبازی و دروغگوئی و فريبکاری ندارد. تقيه يعنی دروغ گفتن برای تأمين جان و حيثیّت. حديثی را آخوندها از يکی از امامان شيعه نقل می کنند و بسيار حديث مشهوری است به اين مضمون: «اُستُر ذَهَبَکَ و ذهابَک و مذهبک» معنای تحت الفظی اش: مخفی نگهدار طلاهايت و رفتنت(مسافرت) و مذهبت را. به عبارت ساده تر دارائی، مسافرت و مذهبت را از مردم پنهان نگه دار.


و بديهی است که اين هرسه مورد از ارکان مهم زندگی است که امام شيعه دستور داده است تا پيروانش در باره آن با کسی سخن نگويند و ديگران پی به اين سه مورد زندگی شان نبرند.

چنين دستوری در زمان پيش از صفویّه که شيعيان در اقلیّت محض بودند و از معرفی خويش هراس داشتند، بی شک سبب تأمين جان و مال فرد شيعی می شد و او را از دست ستم حاکمان سنی خلاص می کرد. اما با اقتدار شاه اسماعيل در ايران، و قدرت قزلباشان و سنی کشی آنها، موضوع برعکس شد و از آن زمان اين سنی ها بودند که بايد مذهب خويش را کتمان می کردند.


اما درحکومت اسلامی ايران، فرمانروايان هستند که در سياست و دولت تقيه می کنند و خواسته ها و تصميمهای خود را از ملت نيز مخفی نگه می دارند. اين حقه بازی و دروغگوئی در تمام اين
۳۳ سال از سوی سران معمم و غير معمم سکه ی رايج بوده و هر آن چه کرده اند در شمار بيشينه، از ديد ملت پنهان بوده و پنهان مانده است. در اين ۳۳ سال سران حکومت به نوبت به دزدی و اختلاس مشغول بوده اند و هرچه توانسته اند ثروت ملی را در خفا و علن چاپيده اند. تنها زمانی که حق و سهم ديگران را ناديده گرفته و از شرکت دوستان در معامله و مسابقه طفره رفته اند، دزدی و غارت برملا شده و خبرش به جرايد رسيده است. تازه آن هنگام نيز هر بار حضرت رهبر معظم که خود بزرگترين سارق اين بنگاه است، پا به ميدان گذاشته و دستور فرموده است که فتيله را پائين بکشيد و کوتاه بيائيد؛ و درواقع روی سرقت بيت المال و غارت ثروت ملی سر پوش بگذاريد!


فزون بر اين فسادها، دروغ و دغل در زمينه های ديگر نيز جاری و ساری است و آخوندها نه از دروغ شنيدن ناخوشنودند و نه از دروغ گفتن ابائی دارند.


مسئله اتمی نيز بر همين منوال بناشد که سالها در خفا مقدمات کار فراهم و ادامه آن پيگيری شد و از چشمها پوشيده ماند و موضوع آفتابی نشد. اما ماهواره ها و ماهواره داران چون به نصايح امامان شيعی گوش فرا نمی دهند و حديث و آیة به سمعشان نرسيده و وقعی به اين خزعبلات نمی گذارند، پی به حقيقت بردند ودروغ برملاشد.


برهمين منوال کار آقای محمود احمدی نژاد مقام رياست جمهوری به هنگام حضور در تاجيکستان و اظهار فضل حضرتشان در مورد فردوسی، در همان مقوله تقيه و دروغ قرار می گيرد.


آقای محمود احمدی نژاد رئيس دولت اسلامی ايران در نوروز امسال به دعوت رئيس حکومت تاجيکستان به آن کشور مسافرت کرده و در جشنی که با حضور سران کشورهائی که جشن نوروزی دارند برگزارشد، شرکت کرد و طبق رسم رايج مجبور شد سخنرانی کند. آقای احمدی نژاد با ديدن شاهنامه فردوسی بر روی سفره هفت سين به جای مجلد قرآن، مجبور به بيان جمله ای شد که طبق عرف و معمول، رهبر معظم حکومت را بايد عصبانی کرده و از او در اين زمينه بازخواست کرده باشد. احمدی نژاد گفت:«فردوسی مکتب پيامبر اسلام را نجات داد...»


نان به نرخ روز خوردن يعنی همين؛ احمدی نژاد هنگامی که متوجه می شود آنچه مردم تاجيکستان برگزار می کنند به درستی جشن نوروزی است و نه عيد عربی؛ و به جای مصحف قرآن که ايرانيان شيعی بر سفره هفت سين می نهند، ديوان شاهنامه و کتاب اشعار رودکی قرار گرفته است، باز هم تقيه می کند و در حضور مردمی متمدن و فرهنگ دوست، مجبور می شود از «خلاف آمد عادت» استفاده کند و چرند ببافد و بگويد فردوسی اسلام را نجات داد.


فردوسی زبان پارسی را نجات داد و فرهنگ ايرانی را از اضمحلال رهانيد و هيچ گاه به صورت مثبت کاری به اسلام و دين اعراب نداشت. اگر درمقدمه ديوانش چند بيتی در وصف محمد و خلفای راشدين و علی درج شده است، بايد گفت نخست آنکه بسيار اندک و سرسری است و دوم اينکه به اقرار بسياری از فردوسی شناسان بيشتر آن ابيات از حکيم توس نيست و ملحقاتی است که به ديوان شاهنامه افزوده شده اند.


اما رئيس دولت حکومت فقيهان، جای گويش پارسی و فرهنگ ايرانی را با مکتب پيامبر اسلام عوض می کند و چنين بلاهتی را مرتکب می شود که فردوسی را نجات دهنده مکتب اسلام معرفی کند!.


اگر احمدی نژاد اين سخن را در دهنکجی به آيات عظام و علمای اعلام مذهب شيعه گفته باشد و غرض حقير شمردن بزرگان دين و مذهب بوده است، بايد گفت دستمريزاد؛ و بالاخره کسی پيداشد که اين اعاظم و اکابر را کمی از سکه بيندازد! ولی اگر فکر می کند که در جايگاه محققان نشسته و از متن شاهنامه چنين برداشتی را بيرون کشيده است، پرت و پلا بافته و سخت در اشتباه است و سخنش به کل بی ارزش است.


يکی از ويژگيهای حکيم توس در شاهنامه، درست بی اعتبار ساختن دين اسلام و استعمارگران عربی بوده است. استعمارگرانی که با آوردن کتابی بی محتوا و وصل کردن آن به الله خدای اعراب برای خويش اقتدار و هيمنه و ارزش ساختند. فردوسی در سی سال تلاش بی وقفه، هم ارزش آن کتاب را کاست و هم زبان پارسی و مردم ايران پارسی گوی را از دست فرهنگ اعراب نجات داد و ايران و ايرانی را از عرب شدن و اعرابی بودن دور ساخت.


در اين مورد آيت الله مکارم شيرازی سخت عصبی شده و به شدت به احمدی نژاد تاخته است که چرا بيراه و پرت حرف می زند؛ و فردوسی خودش چنين ادعائی نداشته است و...

البته آيت الله مکارم شيرازی درست می گويد و چنان که اشاره کردم، فردوسی نه چنين کاری کرده است و نه چنين ادعائی داشته است. فردوسی به فرموده خودش «عجم را زنده کرده است به دين پارسی» و درواقع، عجم را از عجم بودن نجات داده و گويش پارسی را جان و روان دوباره بخشيده و چنان در اوج نهاده که بعد از او هيچ کس، ديگر کتاب به لسان عربی ننوشت و عجم از گنگی رهيد و به گونه ای سخن گفت که اعراب حاکم مجبور شدند خود را با آن وفق بدهند و پارسی ياد بگيرند.

اما چون حروف«پ،چ، ژ، و گ» را نداشتند، به جايش«ب يا ف، ش، ز، و ج» را گذاشتند. پارسی ، فارسی شد؛ و اسپ، به اسب تبديل گشت و اسپهان، اصفهان شد؛ روژ را روز گفتند و گندی شاپور به جندی شاپور تغيير نام يافت.

 

اما دراين زمينه، آيت الله مکارم و ساير آخوندهای ايرانی فراموش نکنند و به ياد داشته باشند که چند سال پيش محمود احمدی نژاد و دوستانش در سالن سازمان ملل متحد در نيويورک، بر گرد سر او هاله ای از نور قديسين ديده اند که هيچ يک از آيات عظام و بزرگ آخوندهای شيعه از کلينی و طبرسی و... تا ملاباقر مجلسی و خمينی و ديگران، هيچگاه چنين هاله ای نداشته اند و به چنين جايگاه رفيعی که احمدی نژاد رسيده بود، نرسيده اند. در ضمن آن زمان هيچ يک از اين اعاظم بر دروغگوئی مقام رياست جمهوری ايرادی نگرفتند و ساده و ساکت از روی آن گذشتند. پس بايد بپذيرند که احمدی نژاد از نظر سماوات و لاهوت، از آنان پيشی گرفته و با آن هاله نور در مقامی بالاتر است؛ و لذا فتوايش بر فتاوی آنان رجحان دارد؛ و اگر چنين فتوائی در مورد فردوسی صادر می کند، هرچند مورد تمسخر و استهزای ما قرارگيرد، دستکم ارباب عمائم و باورمندان دين و مذهب بايد پذيرای آن باشند.

 

محمدعلی مهرآسا/ گویا

_________________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است. 

 

 

 

صفحه‌ای که در آن قرار دارید، آرشیو سایت قدیمی نهضت مقاومت ملی ایران می‌باشد.برای دستیابی به سایت جدید به این آدرس رجوع کنید: namir.info