دشمن اول
این آبوخاک
شخص علی
خامنهای
است
ابوالفضل
قدیانی،
زندانی
سیاسی: خودکامگی
امالمفاسد
است و این
عمده فسادی
است که یک
کشور را به
قهقرا و
نگونبختی میکشاند.
این که امروز
در دوره دولت
و مجلس مطلوب
و منتخب آقای
خامنهای
براساس
گزارش
دستگاه
قضایی منتسب به
وی بزرگترین
فساد مالی
تاریخ رقم میخورد
و عملا دولت
دست نشانده
ایشان در
قامت دزدان
سرگردنه و
همچون
مهاجمان
مغول و تاتار
به غارت بیتالمال
این ملت
مظلوم سرگرم
است، علت آن
را باید در
استبداد
مقام رهبری
جستجو کرد.
دو
روز پس از
اعلام
محکومیت
تازه
ابوالفضل
قدیانی،
فعال سیاسی و
مبارز دوران
ستمشاهی به
تحمل سه سال
حبس دیگر، وی
در نامهای
که از زندان
اوین به کلمه
ارسال کرده،
بار دیگر وضعیت
موجود کشور
را به نقد
کشید.
ابوالفضل
قدیانی
اولین بار در
دی ماه ۸۸
بازداشت و به
اتهام توهین
به رییس دولت
به یک سال حبس
محکوم شده
بود. این
مبارز دوران
ستمشاهی که ۴ سال
در زندانهای
ساواک شکنجه
شده و مقاومت
کرده بود، دو
ماه پیش در
دادگاهی که
در شعبهی ۱۵
دادگاه
انقلاب
برایش تشکیل
شده بود،
شرکت نکرده و
آن را غیر
قانونی
خوانده بود.
عضو ارشد و
دربند
سازمان
مجاهدین
انقلاب اسلامی
با ارئهی
لایحهای
گفته بود
دادگاه
سیاسی باید
علنی و با
حضور هیئت
منصفه باشد،
بنابراین
دادگاه
غیرقانونی و
مجری آن مجرم
است. این
دادگاه چند
روز پیش وی را
به تحمل سه
سال حبس
دیگر(به اضافه
یکسال حبس
قبلی)محکوم
کرد.
متن کامل
نامه
ابوالفضل
قدیانی
زندانی ۶۶
ساله که توسط
یاران گمنام
جنبش سبز در
زندان اوین در
اختیار کلمه
قرار گرفته
است به این
شرح است:
بسم
الله الرحمن
الرحیم
تلک الدار
الاخرة
نجعلها
للذین لا
یریدون علوا
فی الارض و لا
فسادا و
العاقبة
للمتقین (سوره
قصص آیه ۸۳)
این سرای
آخرت از آن
کسانی است که
در زمین برتری
طلبی نمیکنند
و سلطه طلب
نیستند و در
زمین فساد به
پا نمیکنند
و عاقبت از آن
پرهیزگاران
است.
این روزها
مقارن است با
دومین
سالگرد
عاشورای
خونین حسینی
جنبش سبز
ایران(ششم دی
ماه) و نیز
اردوکشی
خیابانی
اصحاب
استبداد در
روز نهم دی
ماه که
سراسیمه و
بنابر سنتی
یزیدی، چندی
پس از قلع و
قمع آزادی
خواهان و حق
جویان به
دستور مستبد
حاکم به
خیابانها
آورده شدند
تا پا بر خون
بنا حق ریخته
عاشوراییان
گذارده و
مداحی
اربابشان را
کنند.
اما صحنه
گردان ناشی
این نمایش که
البته طبق معمول
پیش از هرکس
هنرمندانه
به کرده خویش
میخند و داد
سخن در مدح و
ثنای آن سر میدهد،
این حماسه
خویش پردخته
را یوم الله
نام نهاده و
بر آن است که
از این غده
پوسیده برای
عریانی تن
پادشاه،
قبایی بدوزد
و مشروعیت از
دست رفته را
به بزرگداشت
این به
اصطلاح یوم
الله چارهای
اندیشد. غافل
از آنکه حاصل
بر هم زدن این
ملغمه چیزی
جز آن نیست که
بوی تعفن تفرعن
مشام هر
آزاده و
وجدان
بیداری را
بیش از پیش میآزارد
و افاقهای
به حال
روزگار رو به
افول
استبداد نمیکند.
از
وفور مدحها
فرعون شد
کن ذلیل
النفس هونا
لاتسد(سوره
فرقان، آیه ۶۴)
اگر
استبداد
امروز ایران
آن مقدار حقیر
است که قصد
کرده سالروز
هلهله فریب
خوردگان و
مزدورانش را
بر سر
قربانگاه حق
جویی و آزادگی
را به
روزی همچون
هنگامه
تاجگذاری
شاهان بدل سازد،
پس بهتر آنکه
او را در جشن
نمایشاش
یاری داده و
به قدر وسع و
تکلیف خویش،
گوشهای از
سیمای
استبداد و
استکبار وی
را نمایان
سازد که
مولای
متقیان و
امیر قافلهی
حق فرموده: «ما
شککت فی الحق
مذاریته: از
آن زمان که حق
را شناختم در
آن گرفتار شک
و دودلی نشدم.»
و این تکلیف
بر افرادی
چون من که
جوانی خویش بر
سر مبارزه با
استبداد
شاهنشاهی
گذاشته و با امید
بازستاندن
حق جمهور
مردم در
اداره
کشورشان در
انقلاب
اسلامی شرکت
جسته و به شکل
گیری نظام
جمهوری
اسلامی یاری
رسانده ایم
سنگین تر است.
بنابراین
امروز که
چهره نکبت
بار استبداد
سلطانی بار
دیگر آشکارا
در این مملکت
رخ نمایی
کرده و بر
حیات و ممات
ساکنان آن
حکومت میکند،
نمیتوان در
برابر آن
سکوت کرد و دم
نیاورد. و از
همین بابت
است که اینک
از زندان
اوین این
فریاد را بر
میآورم.
باری من و
امثال من در
راه پیروزی
انقلاب جان،
مال و آزادی
خویش را
نگذاشته ایم
که سه دهه بعد
آقای علی
خامنهای
اینگونه بر
کشور سلطنت
کند.
ملت ما از
مشروطه تا
انقلاب اسلامی
آن همه رنج
نکشید تا
امروز فردی
به نام ولایت
فقیه قانون
را در تمامی
مراتب به
بازیچهای
برای اعمال
قدرت مطلقه
خویش بدل
سازد.
خیال مستبد
امروز ایران
این است که
آرای این مردم
در تعیین
سرنوشت
شان-که بی شک
جلوه همراهی
دست خداوند
را باید در آن
جست- اکنون برگههای
قماری شوم در
دست اوست، و
حاشا که در
برابر این
خیال واهی
لحظهای
کوتاه
بیاییم، که
بهفرموده
رسول اکرم
:«افضل الجهاد
کلمه حق
عندالسلطان
الجائر»
به مانند هر
سلطان
جائری،
زندان، حصر،
و خفه کردن هر
بانگ مخالفی
در صدر سیاستهای
مملکت داری
رهبری قرار
گرفته است و
از این رو
هرکس نگاه چپ
به این مقام
داشته باشد
از یک شهروند
عادی یا یک
دانشجوی جوان
تا صاحب
منصبان
پیشین نظام و
یا حتی مجیز
گویان دیروز
بارگاه که
امروز جریان
انحرافی نام
گرفته، بایستی
طرد شده و
زبان شان قطع
شود.
البته شاید
در نظر
ایشان، با
قدرت مطلقهای
که در دست
دارند حبس
مخالفان و نه
سلب حیات آنان،
حاصل لطف
ملوکانه
باشد، اما
واقعیت آن است
که این
استبداد از
تمام توان و
بنیه خود برای
سرکوب و بسط
خفقان بهره
میجوید و از
هیچ خشونتی
دریغ نمیورزد،
اما آنچه
مانعی بر سر
راه سرکوب
افزون تر
است، اولا
خوف اوست و
ثانیا آگاهی
و مقاومت گسترده
وسیع مردم در
برابر وی است.
به گمان من
درصدر جرائم
رهبری،
اعمال
استبداد در
کشور است و هر
جرم و جنایت
دیگری را
باید پس از
این فقره در
شمار آورد،
چرا که اگر
ایشان مسوولیت
جنایاتی
همچون شلیک
گلوله جنگی
در معابر
عمومی به
شهروندان
معترض حاضر
در یک
راهپیمایی
مسالمت آمیز
و آنچه از
شکنجه و
تجاوز بر سر
پیر و جوان
این مردم در
کهریزک و یا
سایر
بازداشتگاههای
پیدا و پنهان
امنیتی و
انتظامی
آورده است،
منتسب به فعل
ماموران
خویش سازد،
استبداد
جرمی است که
او خود
مباشرتا
مرتکب شده
است و به هیچ
روی قابل
انکار نیست.
قبضه کردن
قدرت و قایل
شدن حق مطلقهی
ابدمدت برای
خود در اداره
امور مملکت
ایران، عملا
مقابله با
خواست
تاریخی ملتی
است که لااقل
در یکصد و
پنجاه سال
گذشته، در
جهت نفی استبداد
و سلطنت
مطلقه دمی از
پای ننشسته
اند، این
تقابل نه
تنها جرمی
نابخشودنی
که خیانتی
آشکار نیز در
حق آرمانها
و منافع ملی
است.
البته این
جرم وجه گناه
آلود دیگری
نیز دارد که
همانا
استبداد به
نام دین
خداست که به
قول علامه
نائینی در
تنبیهالامه
استبداد
دینی به
مراتب ویرانگرتر
از استبداد
غیردینی است.
معمول است که
مجرمان و
گناهکاران
را دعوت به عبرت
از سرنوشت
همقطارانشان
کنند، اما چه
میتوان گفت
هنگامی که
وقاحت
مجرمانه
آنچنان شدت
مییابد که
بزهکار خود
در ردیف اول
مدعیان قرار
میگیرد، و
این مثال
امروز موضع
رهبری است در
مواجهه با
خزان
مستبدان
خاورمیانه و بهار
دمکراسی در
این منطقه.
در حالی که
بهار عربی
کاملا شبیه
جنبش سبز مردم
ایران است که
علیه
دیکتاتوری
به پاخاستهاند
و فریاد
آزادی سر میدهند،
مستبدان
حاکم بر
ایران آن
قیامهای
ملی را به خود
نسبت میدهند
و به گونهای
تاسف بار داد
سخن در مدح
آنچه بیداری
اسلامی مینامند،
سر مینهند.
با آنکه شخص
رهبری به
خوبی میداند
که ماهیت
حقیقی نهضت
فراگیر
امروز در خاورمیانه
ضد استبدادی
است، با این
وجود لحظهای
با این پرسش
ساده خلوت
نمیکند که:
چه تفاوتی
است میان من و
حسنی مبارک،
یا سرهنگ
قذافی و چرا
استبداد در
مصر و لیبی نامبارک
و مذموم است و
در ایران و
سوریه
ستودنی است؟
مگر نه اینکه
در این
کشورها نیز
مجالس
قانونگزاری
با برگزرای
انتخابات
فرمایشی بر
سر کار آمدند
و منویات
رهبر ابدمدت
را انشا و
صورت بندی
قانونی میکردند؟
آیا آن ساقط
شدگان همچون
ایشان زندان و
اسباب سرکوب
نداشتند؟
البته پاسخ
اظهار من
الشمس است:
تفاوتی در
کار نیست،
آسیاب به
نوبت!
چند
حرف و طمطراق
و کار و بار کار
و حال خودبین
و شرم دار
چند
دعوی و دم باد
و بروت ای
ترا خانه چو
بیت عنکبوت
خودکامگی امالمفاسد
است و این
عمده فسادی
است که یک
کشور را به
قهقرا و نگونبختی
میکشاند.
این که امروز
در دوره دولت
و مجلس مطلوب
و منتخب آقای
خامنهای
براساس
گزارش
دستگاه
قضایی منتسب
به وی بزرگترین
فساد مالی
تاریخ رقم میخورد
و عملا دولت
دست نشانده
ایشان در
قامت دزدان
سرگردنه و
همچون مهاجمان
مغول و تاتار
به غارت بیتالمال
این ملت
مظلوم سرگرم
است، علت آن
را باید در
استبداد
مقام رهبری
جستجو کرد.
اینکه کرامت
شهروندان
ایرانی در
بسیاری از
کشورهای خدشه
دار میگردد
و رفتارهایی
به دور از شان
این ملت صلح طلب
و خوشنام در
مبادی ورودی
کشورها در برابر
اتباع
ایرانی صورت
میگیرد و
اتهامهای
ناروا به
آنها نسبت
داده میشود
نتیجه چیست؟
جز اینکه در
ابتدا حیثیت
و ارزش
انسانی
ایرانیان در
کشور خودشان
توسط دستگاه
حکومتی به
هیچ انگاشته
میشود.
اینکه امروز
تحریمهای
گسترده و
سایه شوم
جنگ، اقتصاد
این کشور را
به سوی
اضمحلال
برده و
ترکتاری
سران سپاه
مجالی برای
کسب و کار و
فعالیت
اقتصادی
آزادانه و مستقل
مردم عادی
باقی
نگذاشته
حاصل چیست جز
خودکامگی
شخص رهبری در
عرصههای
مختلف حیات
سیاسی،
اقتصادی و
اجتماعی
جامعه
ایران؟
این تحقیر و
خفت ملی که
ایران در
صحنه بین المللی
دچار آن شده
است و به
عنوان مثال
کشتیهای ما
جرات
برافراشتن
پرچم ایران
را نداشته و
هر روز در
آبهای بین
المللی پرچم
عاریتی یکی
از کشورهای
ذرهای را
بالا میبرند،
دستاورد
حکمرانی
مستبدانه در
ایران است،
حال اگر آقای
خامنهای
سرخوش از
ساخت ناوشکن
جنگی به
دنبال دزدان
دریایی در
خلیج عدن
است، اینها
جز هدر دادن
منابع ملی چه
منفعتی برای
ملتی دارد که
حتی حق ندارد
بداند درصد
بیکاری اش
واقعا چقدر است؟
و یا در زیر بار
تورم چند
درصدی کمر خم
میکند؟
رسانههای
دروغ پرداز
که در واقع
خواب گذران
بارگاه سلطاناند
هر روز به روال
ارباب شان از
خباثت دشمن
میگویند و
برای نقض
حقوق بشر در
اروپا و
آمریکا نوحه
سرایی میکنند
و چماق تحریم
و تهدید
نظامی را بر
سر افکار
عمومی میکوبند
آیا شجاعت
دارند که
تنها یکبار
حقیقت را رک و
پوست کنده به
مخالفان خود
بگویند که در حال
حاضر دشمن
اول این آب و
خاک شخص رهبری
و سیاستهای
نابخردانه
اش است؟
صاحبان قدرت
که این روزها
پا در تدارک
انتخاباتی
صوری و
نمایشی در
جهت اثبات
ادعای
مشروعیت شان
هستید اگر
واقعا بر این
باورند که
رهبرشان
محبوب ترین
چهره در نزد
مردم است و
ملت در لیبک
به او به سوی
صندوقهای
رای خواهند
شتافت برای
سنجش این
ادعا یکبار
هم که شده به
حق تضمین شده
ملت در اصل ۲۷
قانون اساسی
گردن نهند و
با آزاد
ساختن رهبران
شجاع و مقاوم
جنبش سبز
اعتراضی
آقایان موسوی
و کروبی
بنگرند که
چگونه سیل
مشتاق
میلیونها
ایرانی
آزادی خواه
در خیایانها
جاری شده و
فاتحه استبداد
را میخوانند.
این کمترین
خواستهای
است که ما از
رهبری داریم
که در خطبههای
نمازجمعه اش
با توسل به
ترفندهای
گوناگون قصد
دارد خود را
حاکمی
دمکراتیک
معرفی کند.
البته از
آنجا که رهبر
کنونی ایران
شجاعت در اختیار
قرار دادن
چنین فرصتی
را به
مخالفان خود
ندارد باید
انتظار آن را
داشته باشد
که مردم تحت
ستم از هر
فرصت و روزی
برای ابراز
مخالفت با او
بهره بگیرند:
بی گمان
همانگونه که
انتخابات ریاست
جمهوری ۸۸ و
حوادث پس از
آن تا به
امروز به
عرصهای
برای بیان
این مخالفت
بدل شده است،
تحریم یکپارچه
و فعال
انتخابات
مجلس نهم که
انتخاباتی
غیرقانونی
است، نیز
مجالی خواهد
بود برای
نشان دادن بی
اعتباری و
عدم مشروعیت
نظام کنونی
که نه جمهوری
است و نه اسلامی
و نیز بی
اعتباری
عالی ترین
مقام آن.
آقای خامنهای
در بخشی از
سخنرانی خود
در کرمانشاه
پرسشهایی
را مطح کرد که
به جاست در این
مجال با
صراحت به این
سوالات پاسخ
داده شود. در
این سخنرانی
گفته شد: آیا
نظام روزی
پیر و از کار
افتاده
خواهد شد؟
آیا راهی
برای جلوگیری
از فرسودگی
وجود دارد؟ و
آیا اگر این
وضع پیش آمد
راه علاجی
وجود خواهد
داشت؟»
پاسخ
من به این
پرسش این است:
آری! اعمال استبدادی
و خودکامگی
از سوی
جنابعالی،
نظام بر آمده
از انقلاب
اسلامی را به
فرسودگی و
آستانه
فروپاشی
کشانده است،
اگر در پی راه
و علاج هستید
چاره کار در
تغییرساختار
ریاستی به
پارلمانی و
یا تغییرات
صوری دگر
نیست، بلکه
علاج کار در
این کشور در
آن است که
جنابعالی از
این قدرت دست
کشیده، عشق
به قدرت را از
دل بیرون
کنید و از
سرراه این
ملت مظلوم و
جمهوری
اسلامی کنار
روید.
و در نهایت
همگی به یاد
داشته باشیم
که بر خلاف هر
آنچه از قلت
ونازکی میشکند
ظلم و جور از فربه
گی هرچه
بیشتر فرو میپاشد.
جهد
فرعونی چو بی
توفیق بود هرچه
او میدوخت آن
تفتیق بود
ان ارید الا
الاصلاح ما
استطعت و ما
توفیقی الا
بالله علیه
توکلت و الیه
انیب
ابوالفضل
قدیانی
بند
۳۵۰
دیماه
۱۳۹۰
_________________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|