نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏شنبه‏، 2011‏/11‏/26

67

 

 

نامه دوازدهم نوری زاد به خامنه ای، منفورترین رهبر جهان،:

بیایید و جام زهر را سربکشید


ندای سبز آزادی: محمد نوری زاد، نویسنده و هنرمند و جهادگر مدافع جنبش سبز، دوازدهمین نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی را منتشر کرد.

 

آقای نوری زاد که پیش از این به خاطر نگارش نامه به آیت الله خامنه ای و انتقاد از او در زندان بوده است، وعده داده که تا انتخابات پیش روی مجلس هر هفته جمعه ها نامه ای را خطاب به رهبری منتشر کند.

 

وی در ابتدای نامه دوازدهم خود شرحی از تهدید شدنش توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی را برای رهبری بازگو کرده و می نویسد: این واقعه را از این روی برای جناب شما بازگفتم تا اگر فردا روزی مرا پودر کردند و داغ مرا به دلِ خانواده ام، و داغ آنان را بردل من نشاندند و در یکصد سایت فراگیرشان مرا به خاک انداختند، هم شما و هم مردم ما شاهد باشید که در این مُلک، پاداش خیرخواهی و امربه معروف و نهی از منکر، چه گزاف و چه چشمگیراست.

 

نوری زاد سپس متن اصلی نامه خود را این گونه آغاز کرده که: چرا نگویم: این روزها، تلخ ترین روزهای عمرشماست؟ وچرا نگویم: سالهای آرام و پرازاختیار شما سپری شد و رفت؟ درجوارما اما، حوزه ی اختیار فردی چون “امیرِ قطر”، هم همه ی کشور یک وجبی اوست و هم همه ی دنیای فراخ. او اکنون به هرکجا که بخواهد سفر می کند و با هرکشوری که بخواهد می آمیزد. چرا؟ چون دراین دنیای پرتلاطم، اندازه ومقدارِ خود را فهم کرده و سفره ای بقدر همان اندازه ی ناچیز خود گسترانیده است. امروز همان وسعتِ ناچیز او آنچنان قدروقیمت یافته است که هواپیماهای قطری باید آسمان حقارتِ ما را درنوردند و مغرورانه ما و شما را به اسم مسافر جابجا کنند. نمی دانم آیا این را شنیده اید: کشورقطر، درست درهمان سالی تأسیس شد که ” ایران ایرِ” ما تاسیس شد؟!

 

نوری زاد افزود: من در حیرتم چرا جناب شما نمی توانید از کشور خود پای بیرون بگذارید؟ وچرا حتی نمی توانید برای بجای آوردنِ مناسک حج به عربستان سفرکنید؟ شاید به این دلیل که هم در داخل و هم در خارج، چهره عبوس و تند ما وشما افزون تر از چهره ی متبسم وفهیمانه ی ما به باور مردمان جهان راه یافته است! و بازبه این دلیل که درجمهوری اسلامی ایران، هیچ امری استحقاقِ ثبات ندارد الا این که امضای ثباتش را از بیت حضرت شما دریافت کرده باشد.

 

این “هیچ” ی که من برآن تأکید می ورزم، یک قاعده ی نفوذ ناپذیر نیست. پس چه بهترکه بگویم: از استثنائات که بگذریم، تنها دو دسته از هرتصمیم و تحرکی درجمهوری اسلامی ایران، ثبات دارند. یک: هرآنچه که امضای ثباتش را از بیت رهبری دریافت کرده باشد، و دو: دزدی از اموال و اعتماد و اعتقاد مردم توسط مسئولین، و به تبعِ مسئولین: خودِ مردم از همدیگر. این دو شجره ای که ریشه ی ارتزاقشان یکی است، همان است که ما را درهدر دادن و ضایع کردن هزار هزار استعداد بخاک افتاده دراین مُلک ، متبحر ساخته است.

 

در ادامه این نامه آمده است: یک زمانی ما رو به آمریکا شعارمی دادیم: “به بمب های اتم خود می نازی؟ ما ایرانیان هریک بمب اتمیم”. ودر توضیح این شعار خود می فرمودیم: ” درایران – برخلاف آمریکا – حکومت نه برجسم ها که بردل های مردمان استواراست”. و رجز می خواندیم: “حکومتی که پایه های استحکام خود را بردل مردمانش محکم کند، فرو ریختنی نیست”. این رجزها نه از آن روی پوک و بی پشتوانه بود که ما هم طرفِ خود را نمی شناختیم و هم دستمان از توش و توان نظامی تهی بود، بل از این روی که: ما سال به سال بر همان دل های مردمانِ بی پناهِ خنجر کشیدیم و یک به یک آنان را از خود متنفر و دور ساختیم. رجزهای پوکِ ما بیشتربه عربده های آن پهلوان سیلی خورده می مانست که هیبت پهلوانی اش، بلافاصله درآنسوی عربده هایش تمام می شد.

 

نوری زاد در ادامه به رهبر جمهوری اسلامی گوشزد می کند که همچنان از باب ادب و دوستی و خیرخواهی تلاش می کند منصفانه ترین راهکار خروج از هزارتوی بُحران ها را تقدیم می کند و می نویسد: عصاره ی این راهکار، این است که من کاسه ای و جامی را به نیابت از شما به درخانه ی یک یک ایرانیان می برم تا آنان به تناسبِ عُلقه ای که به ما و شما و نظام دارند، چیزی در آن فرو بریزند. سرآخر، من این جام لبریز از نوشیدنی را برای شما باز می آورم. به این شرط که شما نیز بی تأمل شربت این جام را سربکشید. اگرچه در او شهد باشد یا شوکران. شوکران نوشیِ بزرگان که تنها برای دفنِ در کتاب های تاریخی نیست. درهمین نزدیکی ها، حضرت امام نیز برای به دربُردنِ کشوراز بلایی که برسرمردمان ما پرپر می زد آن را نوشید. پس چرا شما ننوشید؟

 

نوری زاد با اشاره به شعارهای آمریکا ستیزانه رهبر جمهوری اسلامی می نویسد: پرچم دشمنی با آمریکا تنها فایده ای که برای ما و شما داشته و دارد، درهمان کوفتن برسرمخالفان و منتقدان خودمان است. که: خاموش! ما درحال جنگ با آمریکاییم! از باب نمونه به این سخن خام و تکراری وزیر اطلاعات خودمان که اخیراً درقم و درارتباط با انتخابات اسفندماه آتی افاضه فرموده اند، توجه بفرمایید: «احیای مجدد فتنه برنامه جدی آمریکا علیه ایران است.» می دانید کارکرد همین یک جمله ی کوتاه در چیست؟ یعنی: هرکه به ابروی بالای چشم ما اشاره کند، آمریکایی است و ما خوب می دانیم با آنها چه بکنیم!

 

نوری زاد در ادامه سرنوشت دیکتاتورهای معدوم را برای رهبر جمهوری اسلامی بازگو می کند و می نویسد: من کاری به سرنوشت صدام و قذافی و رهبرانی همانند این دو ندارم، بلکه می گویم: رهبران لجوج و کج فهم و دیرفهمی چون صدام و قذافی، گرچه خود با خفت به دَرَک واصل شدند و ذخایر کشورشان را به تاراج اشقیا سپردند، اما همزمان مردمشان را، آری مردمشان را، درچشم مردمان جهان، حقیرو سرشکسته کردند. شما که قصد تحقیر و سرشکستگیِ ایرانیان ندارید؟ اگر می فرمایید: ” نخیر، قصد من فرا بردنِ شوکت و شأن و بهروزیِ مردمان ایران است”، می گویم: اگرهم قصد شما این بوده باشد، امروز، آری همین امروز، به برکت جمهوری اسلامی، یکی از حقیرترین مردمان جهان ما ایرانیان هستیم. اگر این ادعای مرا باور ندارید و نمی خواهید به حال و روز جاریِ مردم بنگرید، یک نگاهی به آمارهای جهانی بیاندازید تا بدانید جمهوری اسلامی ایران حتی از نظر اخلاقی درکجای جدول بداخلاقان و تربیت ناشدگان و ورشکستگان تاریخ لمیده است.

 

وی افزود: ما و شما هرچه توانستیم شعار پوک سردادیم و بی خیالِ مناسبات جاریِ دنیا، به همه پشت کردیم تا در خفا و بناگاه شعبده ای به اسم قدرت اتمی برآوریم و بُهت دنیا را برانگیزیم و دیگران را در برابر یک عمل انجام شده قرار دهیم و بشویم : یک قدرت اتمی! بله، این شدنی بود و هست. بفرض که ما همین اکنون به خیلِ کشورهای اتمیِ دنیا پیوسته ایم و سری میان سرها درآورده ایم. آیا نباید دراین روند کاذب و سطحی، به تعارض ویرانگری که بدان مبتلا شده ایم بیندیشیم؟ کدام تعارض؟ “از دست دادن وحدت ملی”! نکند با این تفسیرنادرست خود را بفریبیم که: اگر ما به انشقاق داخلی دچار شده ایم و بخش وسیعی از مردم خود را از دست داده ایم، باکی نیست، پول بی زبان نفت که هست، این خلأ را با پول نفت و قدرتِ ناشی از دستیابی به انرژی اتمی پرمی کنیم!

 

نوری زاد در ادامه با طرح این پرسش که چه کسی گفته ما مالکِ دار و ندار این سرزمینیم؟ که مرتب از کیسه ی دارایی های روبه اتمام مردم و نسل های بعدی خویش، برداریم و به دیگران ببخشیم و برای هرچه که خود می پسندیم خرج کنیم، خطاب به خامنه ای می نویسد: بیایید و جام زهری را که من برای شما تدارک دیده ام سربکشید و مردمان این سرزمین رها مانده را از سرگشتگی، و از غارت اغنیا ونوکیسه ها و پاسداران اسلحه به دست به در ببرید. جام زهرمن آمیخته ای از این عصاره هاست:

 

یک: قدر و اندازه ی خود را بدانیم و رسماً به سازمان های بین المللی اعلام کنیم از این پس ما به همه ی تعهدات معقول و منطبق با منافع ملی مان پایبندیم. تعهداتی که سایر کشورها آن را امضا کرده اند و هرگز نیز نگران فروپاشی خود نیستند.

 

دو :داستان دستیابی به انرژی هسته ای را بنحوی آبرومند و با بهره مندی از ظرفیت های معمول جهانی به سرانجام برسانیم. اگر قرار باشد به ما حمله کنند و نابودمان کنند، دانش نیم بند هسته ای به داد ما نخواهد رسید. پایه های برقراری ما اگر بر دل و فهم و همراهی مردمانمان جوش خورده باشد، هیچ قدرتی و هیچ بمبی ما را فرو نمی پاشد.

 

سه: سپاه را در ارتش ادغام کنیم و ارتش کشور را از این ریخت نامناسبی که از او پرداخته ایم به درآوریم. اگر این برای جناب شما مقدور نیست، حداقل از ورود سپاهیان به مواضع پولی و سیاسی و اطلاعاتی کشورجلوگیری کنید. اتکای شما به سپاهیان، برای شما اطمینان، و برای آنان حاشیه ی امن ایجاد کرده است. این حاشیه ی امن، آنچنان بلایی برسرمقدرات کشور آورده است که مگر جناب شما با سرکشیدن این جام زهر و با مجاهده ای به یاد ماندنی، بتوانید سرسپاهیان را از سفره ی بلعیدن اموال مردم پس بکشید.


چهار: یک نگاهی به جهان اطراف مان بیاندازیم. آخر چرا باید وهابی های عربستان سعودی به مردم معترض خود اجازه ی اعتراض بدهند و ما اما لجوجانه و البته ناشیانه، همه ی راههای نقد و اعتراض را که حق قانونی مردمان ماست، از آنان دریغ کنیم؟ این همه ترس از فریاد اعتراض مردم، اولین تعبیر بایسته اش، نابحق بودن خود ماست. به مردم اجازه بدهیم اعتراض کنند. فریاد بکشند. ما را با صراحت نقد کنند. اصلاً اجازه بدهیم خواستار سرنگونی ما باشند. مردم اگر امروز اجازه ی فریاد و اعتراض پیدا نکنند، فردا چشم به راه مجوز از دیوار بتنی وزارت کشور نخواهند ماند. اگر آنها امروز با ما به مسالمت سخن می گویند، فردا جور دیگر سخن خواهند گفت. آزادی را به صدا و سیما وسایر رسانه ها بازگردانید. اجازه بدهید مردم همه ی حرف های درگلو مانده ی خود را برسر ما و شما فرو بریزند. حرفشان که تمامی گرفت، حالا به میانه ی میدان بروید و به مردم بگویید: من همه حرف های شما را شنیدم و به تأسی از علی (ع) و به تأسی از دنیای عقل، آینده ی کشور را به تصمیم خود شما وامی نهم. اگر مرا بخواهید، می مانم و این باقیِ عمر را به جبران مافات می پردازم. وگرنه، این شما و این هرچه که اراده ی آن دارید.


پنج: با سازمان های بین المللی وارد گفتگو شویم و برای بازآوردن آبروی از دست رفته ی ایرانیان و حذف تحریم های جهانی همه ی همت خود را بکار بگیریم. خط قرمزهای بین المللی را رعایت کنیم. آنقدر از خود حسن نیت – ونه عجز- نشان بدهیم تا مجامع جهانی و مردمان جهان صداقت ما را باور کنند. دراین مجامع جهانی که عمدتاً تحت سیطره ی آمریکا و قدرت های برتر جهان اند، هنوز آنقدر انصاف و شرافت هست که بشود سرفرازی ایرانیان را از زیر دست وپایشان بیرون کشید.


شش: با آزادی بی قید وشرط زندانیان سیاسی و دلجویی از آنان و از خانواده های آنان، فضا را برای انتخاباتی پرشور و بدور از حساسیت های امنیتی فراهم کنید و مجلس و دولت و دستگاه قضایی و شورای نگهبان و نظارت استصوابی و پاسداری از انقلاب را به عرصه ی “بازتعریف” هدایت فرمایید. در حقارتِ رفتارما و بد اخلاقیِ ممتدِ ما همین بس که ما پاکمردی چون مهندس “محمد توسلی” را قریب به یک ماه درزندان نگاه داشته ایم و یک خبرمختصر به خانواده اش نداده ایم که او کجا زندانی است و اساساً آیا زنده است یا مرده!؟ مهندس محمد توسلی، هموست که هم درسالهای پیش از انقلاب به زندان شقاوتِ شاه رفته، و هم بارها در سالهای پس از انقلاب به زندان اسلامیِ ما. همو که هم اکنون داماد فهیم و فرهیخته اش مهندس فرید طاهری و دختر بی گناهش لیلا توسلی زندانی عصبیت ما هستند. ما با این همه لجاجت و کینه توزی به کجای آداب مسلمانی چشم دوخته ایم؟

_________________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است. 

 

 

 

صفحه‌ای که در آن قرار دارید، آرشیو سایت قدیمی نهضت مقاومت ملی ایران می‌باشد.برای دستیابی به سایت جدید به این آدرس رجوع کنید: namir.info