از
تحریم ایران
تا جنگ؛ گفتوگو
با منصور
فرهنگ
احسان
عابدی
دکتر
منصور
فرهنگ، دیپلماسی
ایران را
شکستخورده
و ناکام مطلق
میداند، چنانکه
نام وزیر
امور خارجه ایران
به سادگی در
فهرست کسانی
قرار میگیرد
که دولت سوئیس
آنها را تحریم
کردهاست و این
جزوی از فشار
بینالمللی
بر ایران به
منظور توقف
برنامههای
هستهای آن
است. این
فشارها اما
به نظر میرسد
که امروز بیشتر
از همیشه شده
باشد.
دو روز
قبل با تصویب
قطعنامه
شورای حکام
آژانس بینالمللی
علیه برنامههای
هستهای ایران
راه برای
برخورد شدیدتر
با ایران باز
شد، بهطوری
که بحثها پیرامون
تحریم
احتمالی صنایع
نفت و گاز ایران
بالا گرفتهاست.
دکتر فرهنگ
معتقد است که
با توجه به
شرایط
اقتصادی
جهان، دشوار
بتوان نفت ایران
را تحریم
کرد، اما به
جای آن، خطر
حمله نظامی
به ایران جدی
است و جمهوری
اسلامی میباید
تدبیر به خرج
دهد.
گفتوگو
با منصور
فرهنگ، نماینده
پیشین ایران
در سازمان
ملل و
کارشناس
روابط بین
الملل را میخوانید.
در
روزهای اخیر
و بهخصوص پس از
تصویب
قطعنامه
شورای حکام
سخن از تحریمهای
بیشتر ایران
و فشار مضاعف
بر جمهوری
اسلامی به
منظور توقف
برنامههای
اتمی آن به میان
آمدهاست. در
گام بعد به
نظر میرسد
صنایع نفت و
گاز ایران
مشمول تحریمهای
غرب قرار گیرند.
با توجه به
وابستگی
کامل اقتصاد
ایران به
صنعت نفت،
گمان میکنید
که حکومت ایران
توان مقابله
با این دور جدید
تحریمها را
خواهد داشت؟
اگر
واقعا نفت ایران
تحریم شود،
با توجه به این
که ایران
روزانه دو میلیون
و سیصد هزار
بشکه نفت
صادر میکند
و بیش از
پنجاه درصد
درآمد کشور
از صدور نفت
تامین میشود،
تردیدی نیست
که لطمه بزرگی
از نظر
اقتصادی و
اجتماعی به
رژیم ایران
وارد میآید.
مشکل اساسی این
است که اگر
نفت ایران
تحریم شود روی
بازار نفت
جهان تاثیر
منفی میگذارد
که این امر به
هیچ وجه برای
اروپا و آمریکا،
بهخصوص در
شرایط الان،
قابل قبول نیست.
بنابراین تصور
این مسئله
برای من مشکل
است که آمریکا
و اروپا با
وارد آوردن
فشار بر چین،
هندوستان،
ترکیه و آن
دسته از
کشورهایی که
نفت مورد نیاز
خود را از طریق
ایران تامین
میکنند،
بخواهند که
آنها را از خرید
نفت ایران
منع کنند.
در عین
حال باید در
نظر داشت که
اگر نفت ایران
تحریم هم
شود، باز
امکان آن
وجود دارد که
ایران مقداری
نفت صادر
کند، ولی
مسئله اصلی این
است که هزینه
تحریم نفت ایران
محدود به ایران
نمیشود،
بلکه برای
اروپا و آمریکا
نیز پیامدهای
منفی دارد. از
این رو
کشورهایی که
خریدار نفت ایران
هستند،
انتظار تحریم
نفت ایران را
از جانب آمریکا
ندارند.
از نظر
تاسیساتی
چطور؟ آیا
امکان تحریمهای
شدیدتری در
زمینه سرمایهگذاری
روی تاسیسات
نفت و گاز ایران
وجود دارد؟
این
امکان وجود
دارد که آمریکا
فشار بیشتری
بر کشورها و
کمپانیهایی
بیاورد که در
صنایع نفت و
گاز ایران با
هدف مدرنیزه
کردن تاسیسات
و افزایش سطح
تولید، سرمایهگذاری
میکنند. در
حقیقت، آمریکا
مدتهاست که
این برنامه
را دنبال میکند.
ولی مسئله اینجاست
کشورهایی
مثل ایتالیا،
چین یا حتی
آلمان که
هنوز با ایران
روابط وسیع
تجاری دارند
نمیتوانند
از این بازار
چشم پوشی
کنند.
تا
زمانی که ایران
میتواند یک
صادرکننده
مهم نفت
باشد، با سالی
صد میلیارد
دلار درآمد
از این راه،
هم جهان صنعتی
به این نفت
احتیاج
خواهد داشت و
هم بازار ایران
برای
فروشندگان این
کالا در دنیا
اهمیت دارد. این
مسئله بغرنجی
است که تصمیمگیری
درباره آن
برای آمریکا
و اروپا ساده
نیست. به همین
دلیل است که
تلاشهای
آمریکا برای
توقف سرمایهگذاریها
روی تاسیسات
نفت و گاز ایران
تاکنون موفق
نبوده. نفت ایران
با اقتصاد دیگر
کشورها هم
ارتباط
دارد، بهخصوص
چین که الان
بزرگترین
خریدار نفت ایران
است. بنابراین
اینگونه نیست
که هزینه تحریم
نفت ایران را
فقط ایران
بدهد، بلکه
هزینه آن بینالمللی
خواهد بود و
از این رو تحریم
به سادگی
صورت نخواهد
گرفت.
به
تازگی وزیر
امور خارجه ایران
در فهرست تحریمهای
کشور سوئیس
قرار گرفتهاست.
این مسئله چه
تبعاتی
دارد؟ آیا
راه دیپلماسی
را نمیبندد؟
دیپلماسی
ایران با
قطعنامهای
که دو روز قبل
در مجمع عمومی
سازمان ملل
به تصویب رسید،
نشان داد که
در چه شرایط
اسفباری
است و این میخ
دیگری بود بر
تابوت دیپلماسی
ایران.
آقای
احمدینژاد
در طی شش سال
گذشته که به نیویورک
سفر کرده، با
سخنرانیهایش
در مجمع عمومی
و مصاحبههایش
با
خبرنگاران،
اینقدر
خرافهگویی،
غلو و افسانهپردازی
کرده و اینقدر
حرفهای
نامربوط زده
که دیگر هیچ
اعتباری برای
دیپلماسی ایران
باقی
نگذاشتهاست.
از یک
طرف به عنوان
دلقک سوژه
شوها و نمایشهای
تلویزیونی
آمریکا میشود
و از طرفی هم
آن گروههای
دست راستی
اسرائیل و
آمریکا که
خواهان درگیری
نظامی هستند
از او به
عنوان لولو
استفاده میکنند،
یعنی به
عنوان کسی که
از عقلانیت
به دور است و
هر کاری از
دست او برمیآید.
حالا اینکه
او در ایران
اصلا قدرت یا
جایگاهی
دارد به جای
خود. بنابراین
آن قدر وضع دیپلماسی
ایران خراب
است و ایران
منزوی شده که
در مجمع عمومی
سامان ملل
فقط هشت کشور
به قطعنامه
عربستان سعودی
رای منفی
دادند.
جالب این
است که در
قطعنامه
آمده، ایران
باید بیگناهی
خودش را ثابت
کند، در حالی
که عربستان هیچ
دلیل، مدرک و
استدلال
محکمهپسندی
ارائه نداده که
ایران در
توطئه ترور
سفیر
عربستان در
واشنگتن
دخالت داشته.
اما اینقدر
نسبت به ایران
سوءظن زیاد
است، اینقدر
ایران بیاعتبار
شده، اینقدر
ایران فقر دیپلماسی
دارد که هر
اتهامی به ایران
میچسبد.
بنابراین
وقتی وزیر
امور خارجه ایران
هم در فهرست
کسانی قرار
بگیرد که تحریم
شده، این
نشان میدهد
که ایران تا
چه حد از نظر دیپلماسی
ورشکست است.
مسئول اصلی این
ورشکستگی دیپلماتیک
هم در درجه
اول و از نظر
تبلیغاتی و
افکار عمومی
جهان، احمدینژاد
است.
اما
ورشکستگی دیپلماتیک
ایران دو روز
قبل در مجمع
عمومی
سازمان ملل
به روشنی دیده
شد و به گمان
من، اگر احمدینژاد
هم برود، سالها
طول میکشد
تا جمهوری
اسلامی
بتواند این دیپلماسی
ورشکسته را
احیا کند.
در هر
صورت تحریم
وزیر امور
خارجه ایران
اتفاق جدیدی
است که در تاریخ
ایران سابقه
نداشته. اما
به نظر شما این
تحریم اشخاص چقدر
ضمانت اجرایی
دارد؟ در
گذشته هم
گرچه نام آقای
صالحی در
فهرست تحریمهای
اتحادیه
اروپا بود،
اما در نهایت،
بدون هیچ
اشکالی
توانستند که
در نشستهای
وین شرکت
کنند.
این
بستگی به
دولتها
دارد و آنها میتوانند
به طور مستقل
تصمیم بگیرند
که از دادن ویزا
به یک نفر
خودداری
کنند یا نه.
گاهی اوقات دیپلماتهایی
که وارد یک
کشور میشوند،
طبق قوانین
آن کشور باید
دستگیر
شوند، اما با
این حال به
آنها ویزای
ورود داده میشود.
تحریم
برخی مقامات
ایرانی هم به
این شکل است
که آنها حق
ورود به
کشورهای
اروپایی را
ندارند، اما
در نهایت،
صدور ویزا یا
امتناع از آن
جزو حقوق هر
کشوری است.
به جز این،
گاهی دولتها
به دلایل امنیتی
و یا به امید این
که حضور فرد
تحریم شده
بتواند در حل
و فصل
اختلافات مفید
واقع شود،
برای او
استثنا قائل
میشوند. چنین
مواردی در
روابط بینالمللی
زیاد دیده
شده که بگویند
این فرد به
طور کلی مورد
تحریم قرار
گرفته، اما
در شرایط خاصی
حضور او را میپذیریم،
چرا که حضور
او میتواند
به حل و فصل
مسائل کمک
کند. با این
حال همین که
اسم وزیر
امور خارجه ایران
در فهرست تحریمهای
کشوری مثل
سوئیس میآید
که از نظر بینالمللی
نقش بسیار
مهمی دارد،
گویای انزوا
و ورشکستگی دیپلماتیک
ایران است.
صحبتهای
بسیاری در این
مدت مبنی بر
تاثیر این
تحریمها
شدهاست. هدف
تحریمها
جمهوری
اسلامی است،
اما آیا این
مردم ایران نیستند
که از این تحریمها
بیشتر زیان میبینند؟
آیا فشار اصلی
این تحریمها
بر شانههای
آنان نیست؟
همین
طور است. گرچه
برای دولت هم
مشکلاتی
درست کرده،
اما این سخن
الزاما به آن
معنا نیست که
در زندگی
روزانه
دولتمردان ایران
هم تاثیری
منفی گذاشته.
آنها در وضعیتی
هستند که بود
و نبود تحریمها
هیچ تاثیری
بر درآمد و کیفیت
زندگیشان
ندارد. اما
وقتی این تحریمها
منجر به تورم
و بیکاری میشود،
این تودههای
مردم هستند
که از آن رنج میبرند.
بهترین
مثالی که میتوانیم
در این رابطه
بزنیم، تحریمهایی
است که علیه
صدام حسین
اجرا شد. در
طول سیزده
سال اجرای این
تحریمها، یعنی
از سال 1990 تا
اشغال عراق و
ورود قوای بینالمللی
به آن در سال
2003، طبق آمار و
مطالعات،
دستکم
پانصد هزار
عراقی تنها
به دلیل
کمبود دارو و
مشکلاتی که
تحریمها
درست کرده
بود، جان خود
را از دست
دادند. و تردیدی
نیست که از هر
جهت تودههای
مردم عراق به
واسطه این
تحریم وسیع و
همه جانبه سیزده
ساله رنج
بردند، در
حالی که
دولتمردان
عراق و
رهبران سیاسی
و نظامی آن از
این تحریمها
رنجی نبردند.
آنها
به اندازه
کافی نفت
قاچاق میفروختند
و زندگیشان
در همان سطح
همیشگی باقی
ماند. در ایران
هم وضع به همین
شکل است و این
واقعیتی است
که دولت آمریکا
و دیگرانی که
پی این تحریمها
هستند باید
به آن توجه
داشته باشند.
بسیاری از
منتقدان و
تحلیلگران
آمریکایی هم
این مسائل را
گوشزد میکنند،
اما در هر حال
این یکی از
راههای
مورد نظر آمریکا
برای اعمال
فشار بر ایران
است به این امید
که تغییری در
رفتار ایران
و برنامه
هستهای آن
شاهد باشند،
گرچه تاکنون
نتیجه مورد
نظر آمریکا
به دست نیامده
و تنها این
ملت ایران
هستند که هزینههای
سنگین
اقتصادی این
تحریمها را
متقبل شدهاند.
جایگزین
این تحریمها
برای مقابله
با برنامههای
اتمی ایران
چه میتواند
باشد؟
در حال
حاضر میان ایران
از یک سو و آمریکا
و اسرائیل از
سوی دیگر یک
جنگ روانی، دیپلماتیک
و اقتصادی ایجاد
شده که پای
اروپاییان و
تا حدی نیز
کشورهای عربی
به آن باز شده.
در این
شرایط اگر
مشخص بشود که
ایران توانایی
ساخت سلاح
هستهای را پیدا
کرده و
همچنان نیز
به شعار
نابودی اسرائیل
پایبند باشد
و این
بلندپروازیها
و غلوها را
ادامه بدهد،
هیچ بعید نیست
که کار به
تقابل نظامی
کشیده شود.
حتی
اگر سیاستمداران
امروز این را
نخواهند، ولی
در عرصه بینالمللی،
معمولا این
تهدیدها و
تقابلها،
کشورها را به
جایی میرساند
که عقبنشینی
برای آنها بسیار
سخت میشود و
اعتبار و
موقعیتشان
را در جهان به
خطر میاندازد.
برای آمریکا
به عنوان
قدرت هژمونیک
منطقه سخت
است که در
برابر ایران
عقبنشینی
کند و بپذیرد
که ایران تسلیحات
هستهای یا
امکان تولید
آن را داشته
باشد.
در هر
حال، ما نمیدانیم
کار به کجا میکشد،
اما در اینکه
خطر جنگ وجود
دارد، هیچ
تردیدی نیست
و این تنها ایران
است که میتواند
با تدبیر و سیاست،
این خطر را
رفع کند. ایران
مدعی است که
به هیچ وجه نیت
ساخت سلاح
هستهای را
ندارد و حتی آیه
و سوره میآورند
و پای فقه و
شرعیات را به
وسط میکشند
که اصلا ساخت
سلاح هستهای
خلاف مذهب
است.
اگر
حرف و عمل
آنها یکی
است،
کارشناسان
آژانس بینالمللی
انرژی اتمی
را دعوت کنند
و به آنها
اجازه بدهند
که بدون هیچ قید
و شرط و محدودیتی
این تاسیسات
را بررسی
کنند و حتی
تصمیم بگیرند
که برای زمان
کوتاهی،
مثلا شش ماه یا
یک سال غنیسازی
اورانیوم را
به کلی متوقف
کنند. در چنین
شرایطی، جو بینالمللی
میتواند به
سود ایران تغییر
کند. در آن
زمان به
احتمال قریب
به یقین
کشورهای
اروپایی
علاقمند به
بهبود روابط
خود با ایران
خواهند بود.
اما آیا
ایران میتواند
چنین کاری
بکند و یا ماهیت
و خصلت رژیم ایران
که یک رژیم
مذهبی شبه
فاشیستی
است، اجازه میدهد
که این کشور
بدون دشمن
زندگی کند؟
واقعیت این
است بخشی از این
تقابلی که ایجاد
شده، مربوط
به نگرانیهای
آمریکا و
اسرائیل است
و بخشی هم
مربوط به نیاز
جمهوری
اسلامی به
دشمن سازی و
دشمن تراشی.
الهیات دشمنیابی
جزو زبان و
گفتمان ولایت
فقیه شده و تغییر
این وضعیت بسیار
دشوار است.
حتی
جناحهای
مختلف سیاسی
در نظام سر
مسئله این
رقابت میکنند
که چه کسی در
برابر دشمن ایستادگی
بیشتری دارد یا
کدام جناح بیشتر
دشمن را میشناسد.
رژیم ایران
در حال حاضر
دنیا را به خیر
و شر تقسیم
کرده و خودش
را هم صد در صد
خطاناپذیر و
منزه میداند.
یک طرف خیر
است و ایران
معرف آن، و یک
طرف هم شر. این یک
بیماری روانی
است.
در دنیای
امروز به این
شیوه نمیتوان
ادامه حیات
داد. هر کشوری
جنبههای
مثبت و منفی
دارد و میتواند
اشتباه کند.
اما متاسفانه
ایران
نتوانسته که
واقعیتهای
جهان امروز
را هضم کند.
تمام سخنرانیها
و شعارهای این
رژیم دایر بر
تقسیم دنیا
به خیر و شر
است. تا زمانی
که این نگاه
بر نظام سیاسی
ایران حاکم
باشد، یعنی ایران
نیاز به دشمن
دارد.
این مصیبت
بزرگی است که
گریبانگیر
ایران شده و
بعید نیست که
ادامه آن
بتواند به
جنگ فاجعهسازی
بیانجامد که
هزینه انسانی
و مادی آن را
مردم ایران
باید
بپردازند.
تنها امید اینکه
در کوتاه مدت
خطر حمله
نظامی به ایران
رفع شود، این
است که حکومت
ایران در
موضع خودش
انعطاف نشان
دهد و به خاطر
رفاه، امنیت
و حیثیت ایرانیان،
تغییراتی در
برنامههای
هستهای خود
ایجاد کند. در
این صورت جو
جهانی نیز به
سود ایران تغییر
میکند. اما
آیا رژیمی
که اینقدر نیاز
به دشمن دارد
می تواند چنین
بکند؟ این
پرسش همگان
است.
رادیو
زمانه
_________________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|