سرنگونی قذافی
، وسوسه
ی"دخالت
محدود نظامی
خارجی"!
جنگ
خانمانسوز
هشت ساله
ایران و
عراق برای حکومت اسلامی
آنچنانکه
خمینی آنرا
توصیف کرد یک
"رحمت الهی"
بود ! خمینی
دروغگو
دراین
مورد
راست می گفت
که جنگ برای
حکومت
اسلامی اش
"رحمت" است ،
زیرا رژیم
نوپای
اسلامی
در سایه جنگ
ایران و عراق
تمامی
تبهکاری های
خود را، از
کشتار و نسل
کشی دگراندیشان
در جامعه
گرفته تا
بسیج و سازماندهی
نیروهای
خودی ، از
سرپوش نهادن
بر نابسامانی
های جامعه و
سرکوب
کوچکترین
خواسته های
صنفی و
اقصادی
گرفته تا زدن
برچسب
عامل
رژیم صدام و
امریکا و
اسرائیل به
چهره ی
فعالان
سیاسی و
اجتماعی و
فرو بردن
جامعه
در یک دوران
سکون و خفقان
که هیچ صدای مخالفتی
هرچند ناچیز
از کسی بلند
نشود ، همه و همه
در پرتو جنگ
به مرحله
اجرا درآمد .
بهروز
ستوده
دیکتاتورهای
تبهکار
خاورمیانه
و شمال افریقا
یکی پس از دیگری
با خفت و
خواری
سرنگون می
شوند و از
آنان جز نامی
زشت وآثاری
از تباهی و
ویرانی و
فساد ،
چیزی
دیگری در
تاریخ
برجای نمی
ماند . بعد از سرنگونی
بن علی و
مبارک در
تونس و
مصر
، قذافی
سومین
دیکتاتور از
سلسله
دیکتاتورهای
کشورهای
عربی است که
در شمال
افریقا
به خاکدان
تاریخ سپرده
می شود . دو
دیکتاتور
قبلی با دست
یازی
آزادیخواهان تونس
و مصر به
انواع و
اشکال شیوه
های مدنی مبارزه
، مانند
تظاهرات و
راهیپمائی های
مداوم و
مستمر و
نافرمانی
های مدنی ،
سرنگون شدند.
حدود شش ماه
است که مردم سوریه
نیز با دست
خالی و به
شیوه های
مسالمت آمیز
روی در روی
تانک و توپ و
هلی کوپتر و
کشتی جنگی
بشار اسد این
دوست و همتای نزدیک
خامنه ای و
احمدی نژاد
ایستاده
اند
و آزادی و
حقوق
شهروندی
خویش را از
راههای
مسالمت آمیز
و مدنی طلب می
کنند . ولی
سومین
دیکتاتور
سرنگون شده
یعنی معمرقذافی
، به زور اسلحه
ی نیروهای
مخالف که از
ماهها پیش
مورد
پشتیبانی
نیروهای
نظامی ناتو
قرار داشتند
از پای درآمد .
اینکه
نیروهای
ناتو و بطور
کلی کشورهای
اروپائی و امریکا
با چه انگیزه
ای به کمک
مخالفان
قذافی
شتافتند و با
حملات هوائی
و دریائی خود دیکتاتور
لیبی را
آنقدر ضعیف
کردند و
درتنگنا
قرار دادند
که سرانجام
نیروهای مخالف
بتوانند
آخرین ضربه
را بر پیکر دیکتاتور
وارد ساخته و
آنرا سرنگون
کنند خود داستان
دیگری است
که موضوع
این نوشتار نیست
که قصد
نگارنده این
سطور در این
مختصر، فقط
اشاره ای است
به کج فهمی و
مشابه
سازی
هائی که
برخی از
ایرانیان
مخالف
جمهوری
اسلامی در ارتباط
با سرنگونی
قذافی
انجام
می دهند.
پیش
از اینکه موج
آزادیخواهی
معرف
به"بهارعربی"
، کشورهاری
عربی
خاورمیانه و شمال
افریقا را
فرا گیرد ،
دو رژیم
دیکتاتوری
در عراق و
افغانستان
با دخالت
مستقیم
پیاده
نظام امریکا
و برخی از
کشورهای عضو
پیمان ناتو ،
سرنگون شدند .
سرنگونی
رژیم دیکتاتوری
صدام حسین در
عراق و حکومت
عهد حجری
ملاعمر در
افغانستان
بوسیله
نیروهای
نظامی
امریکا ، از
قضا برای مدت
کوتاهی پاره
از مخالفان
جمهوری
اسلامی را به
وجد در
آورد
و این
اندیشه خام
را در آنان
بارور نمود
که گویا
دخالت نظامی
امریکا و سایر کشورها
، می تواند
گزینه ی خوبی
باشد برای سرنگون
ساختن رژیم
جمهوری
اسلامی ، اما با
گذشت زمان و
آشکار شدن
پیامدهای
زیان بار مداخله
نظامی
خارجی در دو
کشور عراق و
افغانستان ،
فکر هواداری
از دخالت
نظامی خارجی
برای سرنگون
ساختن
جمهوری
اسلامی
در
میان
اپوزیسیون
ایرانی ،
بتدریج ضعیف
و کم رنگ شد تا
اینکه در
خلال ماههای
اخیر و با
آغاز دخالت
محدود نظامی
امریکا و
ناتو ، ابتدا
با توجیه
دفاع از مردم
غیر نظامی
بنغازی در
مقابل سرکوب
های وحشیانه
و خشنونت بار
نیروهای
قذافی و سپس
اقدام به
تسلیح و کمک
رسانی به
نیروهای
مخالف قذافی
، بمنظور
تقویت و پیش
روی گام به گام
آنان و در هم
شکستن
مواضع
نیروهای وفادار
به قذافی ،
این مسئله
باعث گردید که
فکر خوش آمد
گوئی به
مداخله ی
محدود نظامی قدرت
های خارجی
برای
براندازی
جمهوری
اسلامی
در بخش های از
اپوزیسیون
جمهوری
اسلامی که
فقط و فقط از
به کسب قدرت
می اندیشند
دوباره زنده
شود . طرح هائی
از قبیل : "تشکیل
دولت موقت
وایجاد
آلترناتیو انقلابی
درخارج از
کشور" و
برپا نمودن
کنفرانس ها و
کنگره هائی
با شرکت
عناصر
مشکوک
و فرصت طلب و
لابی گری های
وطن
فروشانه
بمنظور جلب
حمایت مالی و
سیاسی قدرت های
خارجی ، که در
مواردی
همانطوریکه
در ماههای
گذشته
مشاهده
کردیم یک سر
این اقدامات
به اصطلاح
براندازی و
آلترناتیو
سازی به
وزارت
اطلاعات
جمهوری
اسلامی و
سرداران
سپاه
پاسداران
وصل بوده است
، همه و همه
حکایت از
تلاش بخشی از
مخالفان
جمهوری
اسلامی در
خارج از کشور
است برای
ترغیب و خوش
آمدگوئی به
قدرتهای
خارجی برای مداخله
نظامی در
ایران با این
امید که در
پرتو حمله
نظامی محدود
خارجی ،
وتضعیف
رژیم
خودکامه
اسلامی ،
آنان
بتوانند
پروژه براندازی
جمهوری
اسلامی را با
حمایت
نیروهای
خارجی به
انجام
رسانند. این
فکر خام نیز
حتی در ذهن
برخی از به
اصطلاح
روشنفکران
"انقلابی" و
قدرت طلب نیز
تا آنجا پیش
رفته است و
تا آنجا بوی
باروت و
صدای
شلیک گلوله ی
قبایل
جنگجوی لیبی
، آنان را
مدهوش و از
خود بی خود
کرده است که این روزها
با هزاران
کیلومتر
فاصله از
ایران و از
طریق دنیای
مجازی
اینترنت ،
فرمان
تشکیل
هسته های
مسلح مخفی و
آماده شدن
برای مبارزه
مسلحانه
علیه جمهوری
اسلامی را صادر
می کنند !! گوئی
که این سیاست
بازان کهنه کار
و کهنسال در
راهروهای
وزارتخانه های
خارجه
کشورهای
اروپائی و امریکائی
زمزمه هائی
را در مورد
احتمال
اجرائی کردن مدل
لیبی برای
ایران شنیده
اند که
اینگونه شتابزده
به دست و پا
افتاده اند
به جوانان
آزادیخواه و
مخالف
جمهوری
اسلامی در داخل
کشور،
غیرمسئولانه
رهنمود می
دهند که بروند و
هسته های
مسلح و مخفی
را برای
سرنگون
ساختن رژیم
تشکیل دهند !
هر
عقل سلیمی با
اندکی شعور و
آگاهی سیاسی
می تواند
بفهمد که علت
تغییر سیاست شکست
خورده ی
چلبی سازی در
عراق به
سیاست "دخالت
نظامی
محدود" در
لیبی و نقش تعیین
کننده نیروی
هوائی
امریکا و
ناتو در سرنگون
سازی رژیم
دیکتاتوری
قذافی که این
روزها ذهن
برخی از
شیفتگان
قدرت و
مخالفان
جمهوری
اسلامی را به
خود مشغول
داشته
و
کارگاههای
نظریه
پردازی آنان
را برای توجیه
حمله
احتمالی
نظامی قدرت
های خارجی به ایران
فعال ساخته
است ، فقط و
فقط در چهار
چوب منافع
سیاسی و
اقصادی
امریکا و
اتحادیه
اروپا در
لیبی و
دسترسی به
منابع نفتی
آن کشور می
بایستی
جستجو شود و
نه در
دفاع از
دمکراسی و
حقوق بشر در
لیبی ، و آن
دسته از
ایرانیانی
که تصور می
کنند دخالت
نظامی محدود
نیروهای
خارجی
درایران می
تواند رژیم
تبهکارجمهوری
اسلامی را سرنگون
ساخته و
آزادی و
دمکراسی را
برای مردم
ایران به
ارمغان آورد
اگر عامل و
جیره بگیر
قدرت های
خارجی
نباشند ساده
لوحان بی خبر
از عالم
سیاست اند که
نمی دانند در ورای
حمله ی نظامی
محدود
امریکا و
اروپا به لیبی
چه مقاصد
اقتصادی و
سیاسی
نهفته
بوده
است ، چرا که
هرکس با
برخورداری
اندکی از
دانش تاریخی
و سیاسی می
تواند درک کند
که برخلاف
تصورفرصت
طلبان شیفته
ی قدرت دراپوزیسیون
جمهوری
اسلامی ، هر
دخالت
نظامی
خارجی در
ایران نه
تنها این
رژیم را سرنگون
نخواهد ساخت
بلکه پایه
های جمهوری اسلامی
که امروزه و
بویژه پس از
کودتای انتخاباتی
سال 88 ، لرزان
گردیده است
را می تواند
محکم نماید ،
کما اینکه
جنگ
خانمانسوز هشت
ساله ایران و
عراق برای
حکومت
اسلامی
آنچنانکه
خمینی آنرا
توصیف کرد یک
"رحمت الهی"
بود ! خمینی
دروغگو
دراین
مورد
راست می گفت
که جنگ برای
حکومت
اسلامی اش
"رحمت" است ،
زیرا رژیم
نوپای
اسلامی
در سایه جنگ
ایران و عراق
تمامی
تبهکاری های
خود را، از
کشتار و نسل
کشی دگراندیشان
در جامعه
گرفته تا
بسیج و سازماندهی
نیروهای
خودی ، از
سرپوش نهادن
بر نابسامانی
های جامعه و
سرکوب
کوچکترین
خواسته های
صنفی و
اقصادی
گرفته تا زدن
برچسب
عامل
رژیم صدام و
امریکا و
اسرائیل به
چهره ی
فعالان
سیاسی و اجتماعی
و فرو بردن جامعه
در یک دوران
سکون و خفقان
که هیچ صدای مخالفتی
هرچند ناچیز
از کسی بلند
نشود ، همه و همه
در پرتو جنگ
به مرحله
اجرا درآمد . بدون
هیچ تردیدی
هم اکنون نیز
برای جمهوری
اسلامی و شخص
خامنه ای
هیچ"رحمت
الهی"
بالاتر
ازاین نیست
که قدرت های
خارجی ایران
را مورد حمله
نظامی محدود
قرار دهند . بن
بست و تفرقه
فزاینده ی
جناح های
مختلف
جمهوری
اسلامی ، فقط
در پرتو یک
چنین حمله ای
و یا واردشدن
برخی
ازگروههای سیاسی
ایران به یک
مبارزه
مسلحانه
علیه رژیم می
تواند از
میان برود و
اتحاد مجدد جناح
های جمهوری
اسلامی را
در بدنبال
آورد و
پایان کار
جمهوری
اسلامی را
برای سالهای
طولانی به
تاخیر
اندازد . پس
هیج نسخه ای
برای جنبش
مدنی نوپای
ایران ،
خطرناک
تر و مرگ بار
از حمله
نظامی قدرت
های خارجی ،
اعم از حمله
نظامی تمام عیار یا
حمله نظامی
محدود و یا
همین نسخه ی
تشکیل هسته
های مسلح
برای مبارزه
مسلحانه با
جمهوری
اسلامی ، که
برخی از
روشنفکران
آشفته فکر
آنرا توصیه
می کنند نیست .
اینکه
رهبر جمهوری
اسلامی و
دستگاههای
تبلیغاتی اش
شبانه روز
تلاش می کنند
که جنبش
آزادیخواهانه
و مدنی مردم
ایران وچهره
های فعال و
مبارز را به
امریکا و
اسرائیل
و قدرت های
خارجی منتسب
سازند ، وقتی
دفاع مردم
ارومیه از
محیط زیست و
یا آب
بازی جوانان
ایران در
پارک شهر ، از
جانب ولایت
فقیه اسلامی
برچسب
امنیتی می خورد
و هنگامی که
ارتباط با
"استکبار
جهانی و
صهیونیسم
بین المللی"
نخستین
اتهامی
است
که به هر حرکت
مردمی و هر
فرد
آزادیخواه
و مدافع حقوق
بشر در
ایران وارد
می شود
و زمانی که
حکومت خون
ریز ولایت
فقیه اسلامی
در مقابل
حرکت آرام و
مسالمت
آمیز
مردم ایران
که فقط شمارش
رأی خود را از
مسئولان
حکومتی
مطالبه می
کردند آنهمه جنایت
ببار آورد ،
حال تصور
کنید که اگر
فردا واقعاً
حمله ای
نظامی از
جانب قدرت های
خارجی به
ایران صورت
بگیرد ،
آنوقت این رژیم
با مخالفان
خود چه خواهد
کرد ؟
در
اوایل
سالهای 1360
خورشیدی و
درخلال جنگ
ایران و عراق
، هزاران تن
از دگراندیشان
ایران در
زندانها و
شکنجه
گاههای
جمهوری
اسلامی قتل
عام شدند و درتابستان
سال 1367 زمانی
که آن جنگ بی
حاصل و ضدملی
به نقطه
پایان خود
رسید ، آیت الله
خمینی فرمان
کشتار
چندهزار
دگراندیش باقی
مانده در
زندانهای
جمهوری
اسلامی را که
مشغول
گذراندن
دوران
محکومیت ها ی ناعادلانه
بودند صادر
کرد و
هولوکاست دگراندیشان
ایران را رقم
زد. حال
کسانی که غیر
مسئولانه و
با چند هزار
کیلومتر
فاصله
ازجامعه و
مبارزات
مدنی مردم
ایران ، "دخالت
نظامی
محدود" قدرت
های خارجی را تبلیغ
می کنند و
جوانان
خردمند و
مبارز ایران را
به تشکیل
هسته های
مسلح تشویق
می نمایند
خوب است که به
این سئوال
ساده پاسخ
دهند که آیا
در "پژوهش
های علمی"
خود بین
دو کشور و
جامعه ایران
و لیبی و بین
دو رژیم
قذافی و
خامنه و بین
تاریخچه مبارزات
ملت ایران و
مبارزات
قبایل لیبی و
غیره و غیره
به اندازه ی
کافی مشابهت هائی
را یافته اند
که نسخه لیبی
را برای
ایران تجویز
می کنند ؟! و
اینجاست که
آن ضرب
المثل فارسی
در مورد این
آقایان و
خانم های
بسیار
"انقلابی"
صدق پیدا می
کند : مردم
ایران را به
خیر شما
امیدی نیست
لطفاً برای
شان شّر
نرسانید . که
آنان بهتر از شما
می دانند
چگونه شّر جمهوری
اسلامی از سر
ایران کم
نمایند و
نیازی هم به
حمله نظامی
قدرت های
خارجی و هسته
های مسلح شما
ندارد .
9 شهریورماه
1390
خورشیدی
31 اوت 2011
|