نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏يکشنبه‏، 2011‏/08‏/28

40

 

 

نامه میشل فوکو به مهدی بازرگان

برگردان: مجید روشن زاده \میدل ایست برلین

 

جناب نخست وزیر

 

  در سپتامبر سال گذشته ، زمانی که هزارن زن و مرد ایرانی در خیابان های تهران مورد هجوم مسلحانه واقع و سرکوب می شدند، شما فرصت ملاقات و گفت گو را به من دادید.

 این ملاقات در قم و در محل سکونت آیت الله شریعتمداری صورت گرفت.

در آن زمان ده ها تن از فعالین حقوق بشر به آن جا پناه آورده بودند و سربازان مسلح بر سرکوچه به حالت آماده باش همه چیز را زیر نظر گرفته بودند.

 

شما در آن زمان ریاست جامعه دفاع از حقوق بشر ایران را به عهده داشتید. مسولیتی که پذیرش آن نیازمند شجاعت صرفا معنوی نبود، بلکه شجاعتی با پذیرش پیامدهای خطیر برای جسم و جان بود. زیرا این مسولیت خطر زندان را در پی داشت و شما با تجربه زندان بخوبی آشنایی دارید.

 

علاوه بر آن، شجاعت سیاسی را هم می طلبید، زیرا رییس جمهور آمریکا در آن زمان از شاه به عنوان مدافع حقوق بشر نام برده بود. امروز برای خیلی از ایرانی ها حیرت آور است که به آن ها این گونه با حرارت درس حقوق بشر داده می شود.

 

ایرانیان نشان دادند که بخوبی به حقوق خود واقف هستند و خوب می دانند که چگونه به آن جامه عمل بپوشانند. ایرانیان امروز حاضر نیستند بپذیرند که محکوم شدن یک مزدور ساواک با محکوم شدن یک سیاه پوست در آفریقای جنوبی یکسان قلمداد شود.

چند هفته پیش شما به محاکمات کوتاه مدت و اعدام های شتاب زده پایان دادید. عدالت و بی عدالتی نقطه حساس همه انقلابات اند. در این نقطه است که انقلابات شکل می گیرند و غالبا در  همین نقطه هم می میرند و از بین می روند.

و از آن جاییکه امروز شما صلاح ان را دید که این موضوع را با افکار عمومی درمیان بگذارید، وظیفه خود احساس می کنم که گفت وگوی قبلی  ما را در این مورد یادآوری کنم.

درآن زمان ما درمورد رژیم هایی صحبت کردیم که با استناد به حقوق بشر اعمال سرکوبگرانه خود را توجیه می کنند.

شما اظهار امیدواری کردید که خواست مشترک ایرانیان برای ایجادیک دولت اسلامی درواقع تضمینی برای اجرای حقوق بشر است. شما سه دلیل نام بردید: شما گفتید انقلابی که در آن مردم حاضرند همه چیز خود را برای ایجاد جهانی دیگر فدا کنند، سرشار از معنویت است.  ـ و این "همه چیز" به معنای فدا کردن جان خود است.

شما گفتید آرزوی مردم "حاکمیت ملاها"نیست . اگر درست درخاطرم مانده باشد، شما همین مفهوم "حاکمیت ملاها" را بکار بردید. آن چیزی که من در مسافرت خود از تهران تا آبادان مشاهده کرده ام، تأییدی بر همین گفته شما است.


شما هم چنین گفتید که اسلام بدلیل ریشه های عمیق تاریخی و پویایی فعلی قادر است وارد  رقابت وحشتناکی که کاپیتالیسم و سوسیالیسم بر سر اجرای حقوق بشرشروع کرده اند،  شود. اسلام قادر است  حقوق بشررا که سوسیالیستم و سرمایه داری بطور برابر از اجرای آن عاجزاند، به مرحله عمل درآورد.شما گفتید که  این حداقل چیزی ست که  می توان ادعا کرد.

بعضی ها  که به جوامع اسلامی و عنصر مذهب آشنایی کافی دارند، معتقدند که چنین چیزی "محال" است. من از تواضع بیشتری برخوردارم و معتقد نیستم که باید بنام این و یا آن اندیشه  جهانشمول مانع آن شد که مسلمانان آینده خود را در اسلام جستجو کنند و دست به ترسیم چهره خود مطابق اعتقادات خود زنند.


اما براستی چرا باید در مفهوم "دولت اسلامی" بلافاصله نظرها   به مفهوم "اسلامی" معطوف می شود؟


خود کلمه دولت دارای آن بارکافی برای جلب توجه به خویش است. همه دولت ها و صرفنظر از صفت خود ـ چه دموکراتیک، چه سوسیالیست، چه لیبرال و یا دموکراتیک مردمی ـ  نمی توانند از بار مسولیتی که بردوش دارند، شانه خالی کنند.


شما گفتید که یک دولت اسلامی اختیارات بی حد و حصری را که  همه دولت ها از آن برخوردارند، از راه تعهد به وظایفی که مذهب به عهده اش می گذارد، محدود می کند.

 

شما گفتید، یک دولت اسلامی وظایف بیشتری برعهده دارد و باید به این وظایف احترام بگذارد. زیرا در غیر این صورت، مردم تمام مذهب را برعلیه خود دولت بسیج خواهند کرد. این درک شما برای من بسیار با اهمیت بود.
من شخصا درمورد این که دولت ها نسبت  به وظایف خود احترام می گذارند و به وظایف خود عمل می کنند، تردید دارم. اما خوب است اگر مردم بپاخیزند و به حکومت ها یادآوری کنند که به حقوق خود واقف هستند و دولت ها وظایفی به عهده دارند که موظف به اجرای آنند.

 

هیچ دولتی نمی تواند اززیر بار وظایف اساسی که بر دوش دارد، شانه خالی کند. از این منظر که بنگریم، دادگاه ها و محاکماتی که امروز در ایران جاری هستند، بسیار نگران آور اند.

 

در تاریخ یک ملت هیچ چیزی با اهمیت تر از لحظاتی نیست که مردم بپاخیزند و رژیمی را که دیگر قابل تحمل نیست، سرنگون کنند.

 

درزندگی روزمره یک ملت هیج چیز مهمتر و بااهمیت ازتکرار لحظاتی نیست که دولت شهروندان خود را دشمن بداند و عزم نابودی آن ها را کند.

 

دراین جا هیچ چیزی مهمتر و بااهمیت ازآن نیست که دولت به وظایف خود پای بندی نشان دهد.

دادگاه های سیاسی درواقع سنگ محک و آزمونی برای دولت اند. نه به این خاطر که متهمان هرگز مرتکب جنایت نشده اند، بل که به این خاطر که دراین جا دولت مستقیم و بلاواسطه وارد عمل می شود و از طریق قضاوت بردشمنان خود ،شرایط قضاوت درمورد خود را مهیا می سازد.

 

دولت همواره می گوید که خواهان کسب احترام دیگران است.

 

بنابراین خود دولت همیشه و در هرشرایطی باید به دیگران احترام بگذارد.

 

دولت ادعا می کند که وظیفه تامین امنیت مردم را به عهده دارد. چنین ادعایی بار مسولیت دولت را بسیار سنگین می کند.

 

ازاین رو، بسیار ضروری و واجب است که دولت برای همه متهمین، امکانات لازم دفاع از خود را فراهم سازد.

 

سوالی که مطرح می شود این است: آیا متهم "واقعا گناهکار" است؟ آیا مردم با او مخالفند و مورد تنفر آنان است؟

اگر همه این ها درمورد او صدق کند دولت موظف است به حقوق وی احترام بگذارد واین حقوق را تضمین کند.

 

دولت حق ندارد کسی را "پست ترین عنصر اجتماع" بداند و با او به عناد برخیزد.

 

دولت ها باید به همه افراد اجتماع حتی به ناخردمندترین و بی منطق ترین آن ها نشان دهند که چگونه و تحت شرایطی یک دولت این حق را به خود می دهد بنام مردم دست به مجازات بزند.

 

مجازاتی که بر استدلال استوار نباشد، حتی اگر درست و قابل توجیه هم باشد، ولی غیرعادلانه و بیانگر بی عدالتی ست. بی عدالتی نسبت به محکوم و نسبت به تمام کسانی که خود را به قانون پای بند می دانند.

 

به نظر من کسی که در مورد دیگران حکم صادر می کند و به قضاوت می نشیند، باید به قضاوت مردم جهان درمورد اعمال خود تن دهد.

 

فکر می کنم که شما هم مانند من مخالف آن هستید که گویا دولت ها فقط درمقابل خود پاسخگو هستند.

 

حکومت کردن هم مانند قضاوت کردن و کشتن یک موضوع بدیهی نیست.

 

بسیار خوب است اگر کسی در آن سوی جهان تاب تحمل دیدن شکنجه و محکومیت دیگران را نداشته باشد و برعلیه آن ها دست به اعتراض زند.

 

این اعتراض به معنای دخالت در امور داخلی یک دولت نیست. کسی که به شکنجه در سیاهچال های ساواک اعتراض می کند، در یک موضوع جهان شمول دخالت می کند که با درک وی مطابقت دارد.

 

ممکن است گفته شود که اکثریت مردم ایران نشان دادند که به دولت نوپای خود و اعمال این دولت اعتماد دارند. اما اعتماد مردم به دولت نه تنها بار مسولیت آن را کم نمی کند؛ بلکه بسیار سخت تر خواهد کرد.

 

جناب آقای نخست وزیر

 

من هیچ گونه سمت رسمی ندارم و در این جا بنام این و یا آن قدرت با شما صحبت نمی کنم. من در این جا تنها به سخنان شما که در اولین ملاقات امان به صراحت بیان کردید، تکیه و استناد می کنم.

 

شما درآن موقع گفتید که درقدرت بودن و حکومت کردن برای شما حقی نیست که دیگران به شما داده اند؛ بلکه وظیفه بسیار سنگینی ست که به دوش گرفته اید.

 

شما گفتید کاری خواهید کرد که این مردم هرگز پشیمان نشوند که امروز با چنین عزم راسخی برای آزادی خود بپا خاسته اند.

 

 

 

 

صفحه‌ای که در آن قرار دارید، آرشیو سایت قدیمی نهضت مقاومت ملی ایران می‌باشد.برای دستیابی به سایت جدید به این آدرس رجوع کنید: namir.info