مقاله
ی زیر توسط یکی
از اعضای
شورا در
اجلاس شورای
عالی خوانده
و با استقبال
حاضرین
روبرو شد.
نظری به
اوضاع ایران
برای طرح در
اجلاس شورای عالی
در سالی که گذشت،
دو رویداد که
می توانند در
دراز مدت
اثرات قابل
توجهی بر حیات
سیاسی نظام
جمهوری
اسلامی
داشته
باشند،
اتفاق افتاد. یکی
از آنها
توافق هسته ای،
و دیگری
انتخابات
مجلسین شورای
اسلامی و
مجلس خبرگان
رهبری بود.
آنچه
را که به
توافق هسته ای
مربوط می
گردد می توان
جام زهر دومی
نامید که
سران نظام
جمهوری
اسلامی
مجبور به نوشیدن
آن گردیده
اند؛ جام زهری
که می توان
آنرا در یک
کلام خلاصه
نمود، به
باد دادن میلیاردها
دلار سرمایه ی
مملکت برای هیچ!.
آنچه ازلاف
وگزاف های
سران نظام در ارتباط
با "پیشرفت
های هسته ای"
بجای مانده
است. چیزی جز ۳۰۰ کیلو
گرم اورانیوم
۳.۶۷
درصد غنی
شده، و تعداد
۶۱۰۴
سانتریفیوژ
از نوع IR-1 یعنی مدلی
ساخته شده بر
پایه ی
تکنولوژی
متعلق به ۵۰
سال قبل بجای
نمانده است!. دست
اندرکاران
نظام جمهوری
اسلامی و در رآس
آنها علی
خامنه ای که
برنامه هسته
ای را از ابتدا
تاکنون زیر
نظر داشته
اند، تابحال
حاضر نگردیده
اند مسؤلیت
خسارات
وارده به
مملکت را به
عهده گیرند.
حسن روحانی
رئیس جمهور
نظام می
خواهد این
ترکمانچای
دوم را که
مکارانه
بدان عنوان
برجام داده
است، به
عنوان "تسلیم
قدرتهای
بزرگ جهان در
مقابل خواست
و اراده ی ایران"
به مردم معرفی
نماید!، و رفع تحریم
های "روی
کاغذ" به قول
"رهبر" را،
به عنوان پیروزی
بزرگ دولتش
تبلیغ نماید.
و به
خیالی باطل
به دنبال راه
انداختن
برجام های دیگری
هم می باشد،
در صورتی که
آنچه را که او
تاکنون
ارائه داده
است "رهبر" و
حامیانش به
شدت رد می
کنند.
خامنه
ای در سخنرانی
خود در مشهد
از آن بدین
شکل:
"این
افراد میگویند
همانطور که
توافق هستهای،
«برجام» نام
گرفت، گفتوگو
با آمریکا در
موارد دیگر و
حتی موضوع
قانون اساسی
کشور میتواند
«برجامهای ۲ و ۳ و ۴» باشد...
معنای حقیقی
این تفکر خطرناک
این است که
جمهوری
اسلامی ایران
به تدریج
از مبانی
قدرت و امنیت
خود و از
مسائل اساسی
که به حُکم
اسلام و در
چارچوب نظام
اسلامی، به
آنها پایبند
است همچون
مسئلهی حمایت
از مقاومت و
پشتیبانی سیاسی
از ملتهای
فلسطین، یمن
و بحرین، صرفنظر
و مواضع خود
را به خواستههای
آمریکا نزدیک
کند!"
نام
می برد.
و
محمدعلی
جعفری
فرمانده کل
سپاه
پاسداران در اولین
جلسه ی شورای
عالی
فرماندهان
سپاه در سال۱۳۹۵
آنرا چنین
ارزیابی می
کند:
"برجام یک
نسخه دیپلماسی
است که با
فرجام نامعینی
که بخش اعظم
آن تعهدات
دشمن بدعهد و
کینهتوز است،
نمیتواند
مدل رفتار
حاکمیتی
نظام در موضوعات دیگر
قلمداد شود.
...مگر این
برجام
تاکنون چه
نتایجی برای
مردم داشته
که برجامهای
دیگری را بپذیریم؟
...برجام
هستهای اگر
به عنوان یک
الگو تلقی
شود، نشانهی
کوتاهی فکر و
نوعی خود تحقیری
است. افرادی
هم که امروز
از سریال
برجامها
سخن میگویند،
ناخواسته
همان مسیر
ضدانقلاب را
در پیش گرفتهاند
و میخواهند
مردم بزرگ ما
را تحقیر نمایند. "
آقای
روحانی بدون
اینکه توضیح
دهد چه سیاست
هایی و چه
کسانی از
ابتدا باعث
وضع چنین تحریم
ها در سطح بین
المللی گردیده
اند، و اکنون که
چوب حراج به
دست آورده های
هسته ای مورد
ادعای آنان
خورده است،
چه کسی مسئو لیت
اثرات مخربی
را که این تحریم
از نظر سیاسی
واقتصادی بر
مملکت ومردم
وارد کرده
است بایستی
به عهده گیرد؟.
او در پی آنست
که مردم را
اغفال نموده
و مسئولیت سران
نظام را در به
باد دادن
سرمایه ی ملی
کشور لوث کند.
غافل از اینکه
ملت ایران
سران نظام
جمهوری
اسلامی را
روزی وادار
خواهند
نمود، به این
خیانت هم در
کنار سایرجنایاتشان،
در مقابل
دادگاه
صالحه ای
جوابگو
باشند.
دومین حادثه
سال ۱۳۹۴
بر گزاری انتخابات
هفتم اسفند
در ایران بود،
که گرچه هم
چون انتخابات
گذشته در
نظام جمهوری
اسلامی،
انتخاباتی غیر
دموکراتیک و بدور از
موازین
موجود بین
المللی و
حقوق بشر بود.
نتایج آن اما
نشان داد، که
هدف اصلی
مردم در آن نه
انتخاب
افراد معینی
از اصلاح
طلبان و
طرفداران
دولت روحانی،
بلکه ـ به
صورت سلبی ـ
جلوگیری از
انتخاب
افراد مرتبط
با جناح
خشونت طلب و
شخص خامنه ای
بوده است.
مخالفت مردم
با طرفداران
ولی فقیه این
بار به قدری
عریان خود را
به نمایش
گذاشت که یکی
ازسایت های
وابسته به
جناح
اصولگرا به
نام "دیدهبان
انقلاب"
مجبور گردید،
روند
انتخابات در
شهر تهران را
به شکل زیر گزارش
دهد:
"متاسفانه
وضعیت خوبی
بر صندوقهای
رای شهر
تهران حاکم نیست
و حتی در محلههای
مذهبینشین
هم شاهد هستیم
افراد حزباللهی
و جوانان هیئتی
و زنان چادری
هم به لیست
انگلیس (لیست
اصلاحطلبان
و حامیان
دولت روحانی)
رای میدهند.
خیلی حضرت
آقا تنها
هستند، مردم
توسل کنید، زیارت
بخوانید،
صلوات نذر کنید،
افسادطلبان
(منظور اصلاحطلبان)
هجوم آوردهاند
به صندوقها.
امام زمان را
تنها نگذارید."
و.علی مطهری
نماینده ی
منتخب تهران
هم در گفتوگوی
خود با ویژه
نامه ی نوروزی
روزنامه ی
«آرمان» حاصل
آن را نابودی
جریان «اصولگرایی»
قلم داد نمود:
" مردم
آنها را
ردصلاحیت
کردند و
گفتند تاریخ
مصرف تندروی
در خانه ملت
تمام شده و
ملت بیش از همیشه
از خانه ی
خودش محافظت
میکند".
در این
انتخابات
هاشمی
رفسنجانی که
ناکار آمدی
نظام جمهوری
اسلامی، تحت
رهبری خامنه
ای و نزدیکان
ناقابلش در
حل مسائل
اقتصادی و
زندگی
روزانه ی
مردم را به
روشنی دیده،
و ادامه ی چنین
عملکردی را
خطری برای
ادامه ی بقای
نظام جمهوری
اسلامی می دید.
موفق گردید
نظر همه ی دست
اندر
کارداران
"اصیل و آگاه
نظام"("اصلاح
طلبان"
طرفدار خاتمی)،
"اعتدال گرایان"
طرفدار
روحانی، و
کارکشتگانی
هم چون علی
لاریجانی و
کادرهای
تکنوکرات
نظام، را به این
خطر جلب
نموده ، و همه ی
آنان را در جبهه
ی واحدی در
مقابل جناح
طرفدار
خامنه ای جمع
نماید. او با
طرح شعارهای
صوری و توخالی،
و بدون اینکه
به نقش خود و
همیارانش در
گذشته و
ساختار نظام
جمهوری
اسلامی که
علت اصلی بن
بست کنونی
است، اشاره
نماید، با تکیه
به شعار
عوامفریبانه
ی روحانی
"اعتدال" و
حمله به
ارگانهایی
که در زمان
اقتدار او هم
وجود داشته
اند،
دست به فریب
مردم زد.
او در خطاب
های خود
به
"روحانیت":
"روحانیت،
بیمردم
همچون پر کاهی
حتی توان حفظ
خود را هم نمییابد".
به
شورای نگهبان:
''صلاحیت
شخصیتی که
اشبه به جدش
امام خمینی
است را قبول
نمیکنید؛
شما صلاحیت
خود را از کجا
آوردهاید؟
چه کسی به شما
اجازه داده
است که قضاوت
کنید؟ چه کسی
به شما اجازه
داد که یکجا
بنشینید و
داوری کنید؟
برای مجلس و
دولت و جاهای
دیگر، و اختیارات
را در دست بگیرید؟"
ارگانهای
نظام (امامان
جمعه،
پاسداران، …):
''چه کسی
اجازه داد که
اسلحه برای
شما باشد و تریبونها
برای شما
باشد؟ چه کسی
اجازه داد که
تریبون های
نماز برای
شما باشد و
صداوسیما
برای شما
باشد؟ چه کسی
به شما اینها
را داد؟ اگر
امام خمینی و
نهضت ایشان و
اراده عمومی
مردم نبود هیچکدام
از اینها
نبودند.."
در این
انتخابات
جناح
رفسنجانی و
مدافعین اصیل
حفظ انقلاب و
نظام جمهوری
اسلامی،
توانسته اند تا
کنون تعداد
نمایند گان
خود را نسبت
به دوره ی
گذشته از
۱۹نماینده
به ۸۶
نماینده و
درصد آرای خود
را از ۶٫۵ به ۳۸.۵ ارتقاء
دهند و از این
طریق خشونت
گرایان را در
مجلس شورای
اسلامی از
اکثریت مطلق
بیاندازند.
چنین امری،
اما، با توجه
به عزم راسخ
خشونت گرایان
در حفظ موقعیت
های خویش در
درون نظام، می
تواند پروسه ی
ریزش در درون
نظام جمهوری
اسلامی، و
عمق شکاف عمیقی
را که میان هیأت
حاکمه ی این
نظام در
بالاترین
سطوح آن
بوجود آمده
است شدت
بخشد. اثرات این
ریزش هم
اکنون قابل
مشاهده است.،
کم تر روزی
است که
روزنامه ی کیهان
و مدیر مسئول
آن، حسین شریعتمداری،
نماینده ی
شخص رهبر حسن
روحانی را به
دروغگویی و
فریب مردم
متهم نکرده و
قدم در جهت
تضعیف دولت
او بر ندارد.
محمدعلی
جعفری
فرمانده کل
سپاه
پاسداران
انقلاب
اسلامی در
اولین جلسه ی
شورای عالی
فرماندهان
سپاه در سال ۹۵ بیان می
دارد که:
"نظام
جمهوری
اسلامی یک
ساخت حقوقی و
رسمی دارد که
شامل مجلس
شورای اسلامی،
دولت و قوه ی
قضائیه و سایر
دستگاههاست. حفظ
این ساخت رسمی
لازم و واجب
است اما کافی
نیست. در دل
ساخت حقوقی یک
ساخت حقیقی و
درونی وجود
دارد و باید
آن را هم حفظ
کرد. ... شاید این
ساخت درونی
که به همان
آرمانهای
جمهوری
اسلامی یعنی
عدالت،
استقلال،
آزادی،
کرامت
انسان، حفظ
ارزشهای
انقلاب، ایستادگی
در مقابل
نفوذ دشمن،
دفاع از
مظلومین
عالم بخصوص
جهان اسلام و
استکبار ستیزی
تعریف و تبیین
شده است مهم
تر باشد ...
سپاه به سهم
خود مراقب و پاسدار
این آرمانها
به منزله
مرزهای فکری،
اعتقادی و سیاسی
است و دائماً
در حال
برجسته کردن
این مرزها متناسب
با مقتضیات
هر زمان میباشد.
...تفکرات سیاسی
که در تعارض
با انقلاب
اسلامی و مسیر
حق باشد پایدار
نمیماند، این
تفکرات حتی
اگر هم در
مقطعی تشکیل
دولت و مجلس
بدهند پس از
مدتی با
اراده مردم
از جغرافیای
سیاسی کشور و
انقلاب کنار
گذاشته می
شوند."
و سخنان او
را می توان
بعنوان تهدید
آشکار تمام
نهادهای
حقوقی نظام
جمهوری
اسلامی تلقی
نمود. تهدیدی
که از آن بویی
از عزم این
دولت موازی
به کنار
گذاشتن همه ی
این
ارگانها، در
صورت لزوم، و
در زمانی که
از دید آنان
به آرمانهایشان، "به
منزله ی
مرزهای فکری،
اعتقادی و سیاسی"
توجه لازم
مبذول نگردیده
باشد، به
مشام می خورد.
از آنجا که
پیش آمدن چنین
احتمالی می
تواند با
توجه به وضعیت
منطقه تمامیت
ارضی و امنیت
و ثبات مملکت
و مردم را به
خطر اندازد.
بر عهده ی
اپوزیسیون،
در مجموع
خود، و بخصوص
نیروهای ملی
است که از هم
اکنون راه های
مقابله با چنین
وضعیتی را در
برنامه های
خود منظور
دارند.
|