روزنامه
آیندگان سه
شنبه هفتم
فروردین ماه ۱۳۵۸
بختیار
از مخفیگاهش
پیام فرستاد
روز
پنجشنبه ۱۹
بهمن ماه در
مقابل ۱۵۰
خبرنگار
داخلی و خارجی،
نگرانی عمیق خود
را نسبت به آینده
کشور ابراز
داشتم و با
کمال صراحت
گفتم که من یک
نفر ایرانی
آزاده هستم و
سی سال تمام
در این راه
قدم
برداشتم. ولی
آنچه را که من
در افق می بینم
چیزی شبیه به
آزادی،
دمکراسی،
ترقی اقتصادی
و گسترش
فرهنگ ملی نیست.
متأسفانه
حق با من بود.
اختناق، از
هم گسیختگی شیرازه
کشور،
اقتصاد در هم
ریخته، زور و
قلدری عده ای
به جای عمال
سابق همه
جانبه به چشم
می خورد، یک دیکتاتوری
فاسد را به یک
دیکتاتوری
توأم با هرج و
مرج تبدیل
کردیم و تمام
اینها به امید
یک جمهوری
اسلامی.
حال این
جمهوری
اسلامی چه
خواهد بود و
چگونه به مسایل
و مصائب ما
پاسخ خواهد
داد، از من
سئوال نفرمائید.

متن پیام
او به این شرح
است:
خواهران
و برادران
عزیز
با وجود
عزلت و دوری
از شما،
برایم آسان
نبود که به
قومیت و
افتخارات
گذشتهی
فرهنگی ایران
پشتپا بزنم
و این عید
پرشکوه
نوروزی را به
یکایک شما
خواهران و
برادرانم
تبریک نگویم.
این
نوروز میتوانست
خجستهترین
روز در بیستو
پنج سال
گذشتهی ایران
باشد. این
نوروز میتوانست
در یک محیط
آزاد و امن و
عاری از
دغدغه فرا
رسد و همهی
ما،
مسلمانان،
مسیحیان،
زرتشتیان یا
کلیمیان را
پایکوبان
پس از سالهای
اختناق،
متحد و برادر
و با وجود
افکار و
سلیقههای
سیاسی
متفاوت به
آینده
امیدوار کند.
من از نهانخانهی
دل برای شما
خواهران و
برادران
عزیز با وجود
تیرگی افق،
آرزوی سعادت
و کامیابی مینمایم.
متأسفانه
همانطور که همه
شاهدو ناظر
هستیم، کشور
ما بصورت
بسیار آشفته
و در یک
بلاتکلیفی کامل
بسر میبرد. شاید
بیفایده
نباشد اگر که دستوار
جریانات سه
ماه اخیر را
با هم مرور
نماییم:
قبول
نخستوزیری
من مشروط به
مسافرت
پادشاه به
خارج از
کشور،
بازگشت آیتالله
خمینی،
انتخاب
وزیران و
همکاران
بدون دخالت
دربار،
بازگشت به
دموکراسی بر
طبق قانون، و
سپس تعیین
نوع حکومت در
یک محیط آزاد
و آرام بود.
باید بهعرض
شما برسانم
که یازده روز
پس از انتصاب
اینجانب
پادشاه از
ایران به
خارج عزیمت
نمود. آیا این
خود چقدر مسائل
ارتباط مرا
با ارتش و
قوای
انتظامی
پیچیده ساخت
و چگونه بدون
تصادم و
برخورد مهمّ،
عَمَلیْ شُد،
که باید بهطور
مفصل و در
موقع مناسب
به اطلاع
برسانم،
فعلاً از آن
صرفنظر میکنم.
بازگشت
آیتالله
خمینی با
وجود اصرار
من برای دو یا
سه هفته
تأخیر و آنهم
به علت
گزارشات
ساواک دالِّ
بر حضور
گروهی افراد
مشکوک و تازهوارد
با نهایت
صمیمیّت و
همکاری با
کمیتهی
تدارکات
ایشان انجام
شد.
دو روز
قبل از صدور
فرمان نخستوزیری
از ارباب
جراید دعوت
نمودم که به
منزلَم
بیایند و با
نهایت صداقت
و بر طبق سنّت
دیرینه به آنها
اطلاع دادم
که مطبوعات
آزاد
است و با
نزاکت هرچه
میخواهند
بیان کنند.
ظرف دو
هفته، لوایح
انحلال
ساواک،
بازرسی
شاهنشاهی،
مجازات دستاندر
کاران پانزده
سال اخیر را
از پارلمان
گذراندم. و قبل
از ورود به
نخستوزیری
اعلام کردم
که به
اسرائیل و اِفریقای
جنوبی نفت
نخواهم داد،
و از پیمان
سنتو خارج
خواهم شد، و
دفتر الفتح
را در تهران
افتتاح
خواهم کرد، و
کلّیهی
زندانیان
سیاسی را
آزاد خواهم
نمود.
با وجود
کوهی از
مشکلات و
انواع
کارشکنیها
که یکی از
بارزترین آنها
موضوع
ملاقات
نافرجام اینجانب
با حضرت آیتالله
خمینی در
پاریس بود،
تمام وعدههای
خود را عملی
نمودم. بد
نیست که
بدانید که معظّمُلَه
پس از قبول
ملاقاتِ با
اینجانب
بهعنوان
شاپور
بختیار، بهتحریک
یک جناحِ
لایَشعَرِ
جبههی ملی و
یکیدو نفر
از روحانینمایانِ
غیر متعادل
از موضع خود
عدول نمودند.
خوشبختانه
این مدارک با
وجود غارت
خانهی من و
از بینبردن
آنچه در آنجا
بود، موجود
است.
روز
پنجشنبه،
نوزدهم بهمنماه
در مقابل یکصدو
پنجاه
خبرنگار
خارجی و
داخلی
نگرانی عمیق
خود را نسبت
به آیندهی
کشور ابراز
داشتم و با
کمال صراحت
گفتم که من یکنفر
ایرانی
آزاده هستم و
سی سال تمام
در این راه
قدم برداشتم
ولی آنچه را
که من در افق
میبینم
چیزی شبیه به آزادی،
دموکراسی،
ترقی
اقتصادی،
گسترش فرهنگ
ملی نیست.
متأسفانه
حق با من بود!
اختناق،
ازهم گسیختگیِ
شیرازهی
کشور،
اقتصاد درهمریخته،
زور و قلدری
عدهای بهجای
عُمّالِ
سابق، همهجا
بهچشم
میخورد و
بالاخره ما یک
دیکتاتوری
فرسودهی
فاسد را بهیک
دیکتاتوریِ
با هرجو مرج
تبدیل نمودهایم.
و تمام
اینها بهامید
یک جمهوری
اسلامی؛ حال
این جمهوری
اسلامی چه
خواهد بود و
چگونه به
مسائل ما
پاسخ خواهد
داد، از من
سئوال نفرمایید.
این
موضوع مرا بهیاد
شعری از
خواجهی
شیراز میاندازد:
در ره عشق
نشد کس بهیقین
محرم راز هرکسی بر
حَسَبِ فهم
گمانی دارد
جواب شخص
من اینست که
هیچکس بهطور
روشن نمیتواند
چگونگی و مشخّصات
این جمهوری
را بیان کند. تا
آنجائیکه
جناب آقای
مهندس
بازرگان، که
در لطافت
طبعش خلاف
نیست، میفرمایند،
تاکنون کتاب
و رسالهای
در این موضوع
نوشته نشده؛
و صحیح هم میگویند.
پس شما از
مردم میخواهید
که بروند به
مجهول مطلق
رأی بدهند؛ یا
ندهند، راه
دیگری هم خیر!
در اینحال
رادیو و
تلویزیون
بیشتر از هر
وقت از آزادی
صحبت میکنند.
خواهران
و برادران
عزیز، من به
چنین جمهوری
رأی نخواهم
داد زیرا
آنرا منافی
پیشرفت جامعه،
سربلندی
کشور،
شکوفایی
اقتصاد و
اجرایِ
واقعی حقوق
بشر میبینم.
حال چه میشد
اگر؛ چه میشد
اگر پس از
بازگشت،
حضرت آیتالله
بهصورت یک
شخصیت
ماوراء
سیاست و
برنامهریزی،
عدهای از
آنهایی که
سالیان دراز
با حکومت دیکتاتوری
فاسد مبارزه
کردند [را] جمع
مینمودند و
میگفتند،
من از شما میخواهم
که افراد
فاسد، عاطل،
متملّق و
غیره را از دستگاه
دور نمایید. و
جنایتکاران
را محکوم و
مجازات کنید.
و آزادیهای
فردی و
اجتماعی را
تأمین کنید.
و قوانین برخلاف
اسلام رامُلغی
نمایید. ویک سیاست
مستقل
ایرانی را
تعقیب کنید.
روی این مبنی
وحدت کلمه
میسر میبود
اما روی روش
کنونیِ دولت
که خود را
واقعاً بیاختیار
میداند و حق
هم دارد،
چگونه میتوان
امیدوار
بود؟
برای ضبطِ
در تاریخ
لازم میدانم
توجه عموم را
به نقطهی
زیر معطوف
دارم.
نهضت ملت
ایران در راه
آزادی و حقطلبی
از سال ۱۳۴۲
شروع نشده و
من خود در آنسال
و در آن ایّام
برای پنجمینبار
در زندان
محمدرضا
شاه بودم و
بسیار
مفتخرم که پس
از ۲۸ مرداد
۳۲ با وجود
امکانات
بسیاری که
داشتم جز راه
مبارزه و پایداری
در مقابل
دیکتاتوری راه
دیگری
انتخاب
نکردم. من راه
مصدق را رفتم
و از آن راه هم
منحرف
نخواهم شد.
حال طبع
بیابانی یا
کوهستانی
هرچه داشتم
تسلیم نشدم.
اما تا آنجا
که من میدانم
هر نخست وزیری
را پادشاه
مملکت یا
رئیس جمهور
آن کشور
تعیین میکند
و نمایندگان
مردم او را
تأیید مینمایند.
من از
پادشاهی
فرمان دا[شتم]
که دکتر مصدق
از او فرمان
داشت. مگر
بزرگانی مثل
امیرکبیر،
قائممقامالملک،
مشیرالدوله،
مستوفیالممالک
و اخیراً
فروغی و قوامالسلطنه
از کجا فرمان دریافت
میداشتند؟
این، سنّت
قانون، رسم
مملکت بود. بهعلاوه
من به
دریوزگی
نرفتم؛
دنبال من
آمدند چون در
آن شرایط
دشوار،
شجاعت، وطندوستی
و شاید لیاقت
بیشتری از
خود نشان میدادم.
خواهران
و برادران عزیز،
آیا برای
نجات مملکت
از هرجو مرج
و حفظ وحدت آن
قد علمکردن
در چنین
اوضاع و
احوالی را میتوان
خیانت یا
جنایت نام
گزارد؟ نه! نه!
همهی
شما میدانید
و هر روز
بیشتر متوجه
میشوید که
هدف نهائی من
استقرار
حاکمیت
ایران از راه
دموکراسی و
جلوگیری از
خونریزی و
هرجو مرج بود
که متأسفانه
بهطور
وحشتناکی گسترش
یافته است.
همهی
شما را بهخدا
میسپارم و
باز از ته قلب
برای یکیک
شما و برای
استقلال و
آزادی شما
زنان و مردان
این کشور و
برای سرفرازی
پرچم سهرنگ
ایران دعا میکنم.
باشد که
دعای یکرنگان
مستجاب شود.
|